سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخن آشنا
 
قالب وبلاگ

تفاوت دیدگاه قائلین به اصالت وجود و ماهیت و تاثیر آن بر سایر مسایل فلسفی
پژوهشگر: یده نفیسه حسینی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
در این مقاله تفاوت قائلین به اصالت وجود و ماهیت و تاثیر آن بر سایر مسایل فلسفی به روش مطالعه کتابخانه‌ای مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاصله به صورت مقایسه تطبیقی ارایه شده است. اهم تفاوت‌های این دو نظریه در مسائلی نظیر جعل، تشکیک فلسفی، حرکت اشتدادی، تشخص وجود و ماهیت، نحوه ترکیب ماده و صورت، معقول ثانی و مساله شناخت ارائه گردیده است.
اصطلاحات : اصالت وجود؛ جعل؛ تشکیک فلسفی؛ حرکت اشتدادی؛ تشخص؛ ماده؛ صورت؛ معقول ثانی.
مقدمه :
این مساله که اصالت با وجود است یا ماهیت به منزله پایه و اساس مباحث الهی است و حل بیشتر غوامض فلسفه بر آن توقف دارد.این اصل مهم فلسفی تا قبل از صدر المتالهین روشن نبوده است اگرچه شیخ و خواجه و دیگران از اتباع مشاء معتقد به اصالت وجود بوده اند ولی تبعاتی از قول به تباین در وجودات در کلمات آنها موجود است که به حسب نتیجه فرقی با قول به اصالت ماهیت ندارد.
صدر المتالهین همانطوری که در اوائل مباحث وجود اسفار ذکر نموده در اوایل تحصیل خود قایل به اصالت ماهیت بوده است ودر این مساله از استاد خود جناب میر داماد پیروی می نموده ولی بعدها از این قول بر گشته و اصالت وجود را اختیار نموده است. همچنین محققان از حکما شیخ الرئیس , فارابی, بهمنیار, ابوالعباس لوکری ودیگران از اتباع مشاء قایل به اصالت وجود بوده اند در بین راسخین در فلسفه سهروردی و میر داماد اصالت ماهیت را اختیار نموده اند و برای اثبات مدعای خود دلایل متعددی ذکر نموده اند ؛ البته میر داماد در این قضیه متصلب تر از شیخ اشراق است زیرا شیخ در اواخر کتاب تلویحات تصریح کرده که نفوس انسانیه و عقول مجرده قدسیه وجودات بسیطه بدون ماهیتند. گویا شیخ اشراق جهت معارضه با حکمای مشاء و تمام ندانستن اصالت وجود تظاهر به اصالت ماهیت نموده است به هرروی ما دراین مقاله بر آنیم به تفاوت این دو دیدگاه پرداخته و تاثیر آن را بر روی سایر مسائل فلسفی بسنجیم .

دیدگاه قائلین به اصالت وجود و ادله مخالفین مبنی بر اصالت ماهیت :
هر چیزی را که در نظر بگیریم در صورتی واقعیت دارد که وجود بر آن حمل شود در غیر این صورت پوچ و نابود است و این نشان می دهد که آنچه در ازای واقعیت اشیاست و واقعیت اشیا مصداق با لذات آن می باشد همان وجود است و اما ماهیت چیزی است که اگر به وجود متصف شود دارای واقعیت می گردد و اگر وجود از آن سلب شود پوچ و نیست محض می باشد و این نشان می دهد که ماهیت ذاتا اصالت ندارد بلکه به عرض وجود دارای اصالت می شود بنابراین وجود ذاتا و بدون واسطه در عروض موجود است ولی ماهیت به واسطه وجود موجود می باشد .
در مقابل این نظریه , دیدگاه قائلین به اصالت ماهیت است آنها برای ماهیت در خارج وجود مستقل و بالذات قائلند و بر نظریه اصالت وجود اشکال می آورند که اگر وجود در خارج حاصل و متحقق است موجود خواهد بود. این مساله نیز مسلم است که آنچه موجود است دارای وجود می باشد به این ترتیب وجود موجود نیز موجود بوده و این تسلسل تا بی نهایت ادامه می یابد. اکنون با توجه به اینکه تسلسل امور به طور غیر متناهی محال به شمار می آید موجود بودن وجود نیز ممتنع می باشد . پاسخی که در برابر این نظر داده شده به این صورت است که گو اینکه به مقتضای اصالت وجود, وجود موجود است اما موجودیت وجود بالذات است نه به واسطه ضمیمه شدن وجود زائدی بر آن , به بیان دیگر وجود عین موجودیت است بر خلاف ماهیت که حیثیت ذاتش غیر از حیثیت وجودش می باشد. اشکالی که قائلین به اصالت ماهیت بر این نظر می آورند این است که اگر وجود بالذات موجود است, مستلزم آنست که وجودهای امکانی واجب بالذات باشند. وجه اندفاع اشکال فوق آنست که ملاک واجب بالذات بودن یک شیئ آن نیست که وجودش همان ذاتش باشد بلکه ملاکش آنست که وجودش مقتضای ذاتش باشد و در تحققش نیاز به غیر نداشته باشد و وجودهای امکانی در عین حال که به مقتضای اصالت وجود فی ذاته موجودنند اما در عین حال محتاج به غیرند.
مساله جعل :
یکی از انگیزه‌های قائلین به اصالت ماهیت همانا مساله جعل بوده است. ایشان چنین می‌گویند : قائل به صدور وجود از واجب، یا مفهوم آ«را قصد می‌کند که بطلان این شق بدیهی است زیرا مفهوم وجود، عینیتی ندارد و یا آنکه مصداق آنرا قصد می‌نماید لکن وجود تنها منشا انتزاع دارد و این منشا انتزاع همان ماهیت موجوده است. پس منشا انتزاع ماهیت، مرتبط به جاعل یا صادر شده از جاعل می‌باشد.
پاسخ : اگر مراد از حقیقت وجود عین همین ماهیت صادرشده باشد، به سبب آنکه منشا انتزاع وجود است نزاع لفظی خواهد بود؛ چه آنکه مراد ما از مجعولیت ماهیت، همین ماهیت صادرشده از جاعل است که اخص است از ماهیت مطلقه و ما آنرا حقیقت می‌نامیم و اخص از ماهیت مطلقه بدانیم و ایشان آنرا وجود می‌نامند و مباین ماهیت مطلقه می‌دانند و حال آنکه عدم مباینت او با ماهیت مطلقه ظاهر است .
علت اصلی گریز ایشان از اصالت وجود آن است که ممکن است از نحوه ارتباط وجود و ماهیت و نحوه اتصاف ماهیت به وجود سوء تعبیر شود و وجود، عرضی برای ماهیت قلمداد شود که در خارج به آن عارض می‌شود. چنانچه شیخ اشراق، کلام ابن سینا در مورد عروض وجود بر ماهیت را عروض خارجی فهم کرده و با انتساب قول به زیادت ذهنی و خارجی وجود بر ماهیت به مشاء، خود به نفی زیادت خارجی وجود بر ماهیت پرداخته و آنرا به گونه‌ای نفی کرده که به نفی زائد یعنی وجود منتهی گشته و در نتیجه شیخ معتقد شده که ماهیت امر متحقق خارجی و اصیلی است که منشا انتزاع مفهوم وجود می‌گردد و بدین لحاظ مجعولیت ذاتی از آن ماهیت است؛ اما این انتساب باطل است زیرا ابن سینا با ملاحظات دقیق خویش بر عروض ذهنی و نه خارجی وجود بر ماهیت تاکید دارد؛ بدین لحاظ ابن سینا به تحقق خارجی و اصالت وجود تصریح کرده و جعل و علیت را نیز از شئون وجودی دانسته است (ابن سینا، تعلیقات، ص 143).
نظر دیگری که در مورد اصالت وجود و ماهیت وجود دارد، نظر آقای رجبعلی تبریزی است که اصالت را به ماهیت می‌دهد و می‌گوید: ماهیت موجوده در خارج یا صرف ماهیت است یا ماهیت مقارن با وجود. شق اول صحیح نیست چراکه صرف ماهیت اقتضای وجودی ندارد. اما اگر در خارج ماهیت با وجود باشد، پس هردو در خارج تحقق دارند و به دو تحقق متحقق‌اند که یکی ملزوم و معروض است و دیگری لازم و عارض و الا حمل یکی بر دیگری غلط خواهد بود. از این حیث وجود را عارض بر ماهیت می‌گیریم و ماهیت را معروض قلمداد می‌کنیم. پس لازم است که وجود در خارج همراه ماهیت باشد البته نه بدین معنی که در خارج وجود مستقلی باشد تا آنکه تسلسل در وجود لازم آید ( اشکال شیخ اشراق بر اصالت وجود ) بلکه در خارج وجود (مبدا اشتقاق) متحقق باشد (نه موجود که مشتق است). ایشان در فرع دیگری ضمن مندرج دانستن بحث موردنظر تحت قاعده فرعیت (قاعده‌ای که ثبوت هر وصفی برای موصوفش را فرع بر تحقق اصل موصوف قلمداد می‌کند) نتیجه می‌گیرد که وجود هم که عرض لازم ماهیت است، می‌بایست فرع و تابع ثبوت اصل ماهیت باشد. پس جعل جاعل اول و بالذات باید به ماهیت تعلق گیرد تا ثبوت پیدا کندو زمینه‌ساز ثبوت وجود بر آن گردد و الا چگونه ممکن است جاعل فرع شیء را ابتدا بیافریند سپس اصل و ملزوم آن را خلق کند؟
نقد : اتکا به صورت‌بندی عرفی یا موسوم قضایا باعث شده که ایشان هرگونه فرض دیگری غیر از تقدم ماهیت بر وجود در تحقق را منتفی بداند. حال آنکه فیلسوف باید به تحلیل معانی پرداخته و حساب خود را با معانی و مفاهیم روشن نماید. این مشکلی بوده که دامنگیر تبریزی و پیروان او شده است.
پاسخ : ما خواه ماهیت را عارض بدانیم خواه معروض سخن به مجاز گفته‌ایم؛ زیرا خواه عارض باشد خواه معروض باید چیزی باشد تا چنین احکامی داشته باشد و اگر چیزی باشد اصیل خواهد بود نه اعتباری و حال آنکه ماهیت با قطع نظر از وجود چیزی نیست تا عارض یا معروض واقع شود. اتحاد وجود و ماهیت یعنی تحقق وجود ممکن که محدود است و از حد آن می‌توان ماهیت را انتزاع کرد نه آنکه ماهیتی باشد که وجود بر آن افزوده گردد یا وجودی که ماهیت بر آن افزوده گردد.
تشکیک فلسفی :
به عقیده قائلین به اصالت وجود از جمله ملا صدرا حقیقت وجود امریست واحد دارای مراتب مختلف که ما به الامتیاز به ما به الاشتراک باز می گردد. گر چه شیخ اشراق حقیقت خارجی
را مشکک می داند اما دیدگاه او با آنچه ملاصدرا قائل است متفاوت می باشد. زیرا وی وجود را اصیل نمی داند و در عوض به اصالت ماهیت معتقد است .بنابراین از نظر وی تشکیک فلسفی به این معنی خواهد بود که برخی حقایق خارجی که از نسخ ماهیات متفاضل هستند در همان ماهیتی که اشتراک دارند اختلاف نیز دارند. پس می توان گفت که تشکیک فلسفی از نظر شیخ اولا فقط در برخی از حقایق خارجی جریان دارد ثانیا این حقایق خارجی فقط ماهیت هستند نه وجود ثالثا تشکیکی که در بین افراد مختلف ماهیت است از نسخ تفاضل است و بدون آن نمی توان تشکیکی قائل شد. این نکته از آن جهت قابل توجه است که بنابر دیدگاه صدرا بدون تفاضل هم می توان می توان تشکیک قائل شد. مثلا شیرینی و سیاهی با اینکه در ماهیت نوعیه خود با هم اشتراک ندارند اما به دلیل اصالت وجود بین این دو نیز تشکیک بر قرار است زیرا آنچه حقیقتا آن دو را از هم تمایز داده وجودشان است نه ماهیت نوعیشان . اما بنابر نظر شیخ اشراق که ماهیت را اصیل می داند اموری مانند این دو رابطه تشکیکی ندارد زیرا اختلاف آنها به سبب یک جز ماهوی یعنی فصلشان است.بنابراین ما به الاشتراک در این دو غیر از مابه الامتیاز است و لذا رابطه تشکیکی بین این امور بر قرار نیست اما بین سیاهی شدید و ضعیف به دلیل آنکه اختلاف ناشی از ذات سیاهی است تشکیک بر قرار است .
حرکت اشتدادی :
بنابر اصالت وجود و تشکیک وجود حرکت اشتدادی وجود نیز به اثبات می رسد. از دیدگاه صدرا وجود دارای حرکت اشتدادی است و از مراتب ضعیف به مراتب قوی در حال تکامل است از آن جا که حرکت امری متصل است و اجزای با اتفعل ندارد و نیز ماهیت منتزع از حد وجود است ماهیت های منتزعی که به ازا مراتب وجود , در حال حرکت هستند نیز تحقق باالفعل ندارند. در واقع صدرا با بیان این اصل در صدد آن است که توضیح دهد نفس از مراتب ضعیف و با حدوثی بر آمده از جسم, در مسیری استکمالی قرار می گیرد و در طول زمان کامل و کاملتر می گردد و در زمان مرگ طبیعی , زمان استکمال نفس و استغنای کامل آن از بدن است. بنابراین از نظر صدرا علت مرگ, اشتداد وجودی نفس در سیر تکامل است.
تشخص به وجود است یا ماهیت :
قائلین به اصالت ماهیت معتقد بودند که کلی طبیعی (ماهیت) بواسطه عوارض مشخصه تشخص می یابد. اولین کسی که به نقص این جواب پی برد فارابی بود. به نظر فارابی این عوارض مشخصه نیز کلی طبیعی اند و وقتی به ماهیت انسان یک سلسله ماهیات دیگر اضافه کردیم دایره کلی انسان از نظر مفهوم محدود می شود ولی این مفهوم انسان مقید از کلی بودن خارج نمی شود و اگر آنقدر قید اضافه شود که منحصر در یک فرد و مصداق شود باز هم مفهوم کلی ((لیس له فرد فی الخارج الافراد واحد)) و قابل صدق بر کثیرین است. ماهیت تا وجود پیدا نکند اگر هزار ماهیت دیگر هم به آن اضافه شود تشخص حقیقی نمی یابد ولی به محض اینکه وجود پیدا کرد قابل صدق بر وجود دیگری نیست .

نحوه ترکیب ماده و صورت :
گروهی ترکیب ماده و صورت را سازگار با اصالت ماهیت , ترکیب انضمامی می دانند. آیت الله مطهری می فرمایند : چگونه ممکن است کسی مرکب انضمامی از ماده و صورت را دارای ماهیت نوعیه واحده بداند؟ به هر حال بر قائلان به ترکیب انضمامی ماده و صورت اشکالاتی وارد است : چون این افراد ترکیب اتحادی را منکرند همیشه ورود صورتی را ملازم با زوال صورت
قبلی می دانند و در این صورت تصور اینها از اجناس بعیده و فصول بعیده چیست؟ صورت نوعیه چگونه با صورت جسمیه جمع شده و موجب زوال آن نشده؟ چگونه ممکن است دو شیئ انضمام یافته ماهیت نوعی واحدی را تشکیل دهند؟ اینها همه از فکر اصالت ماهیتی بر می خیزد و با فکر اصالت وجودی بیشتر این اشکالات حل می شود از دیدگاه اصالت وجودی ترکیب بین ماده و صورت ترکیب انضمامی نیست تا اینکه ماده و صورت در خارج دو شیئ با دو وجود باشند که به یکدیگر ضمیمه گشته و از انضمام آنها به یکدیگر شیئ ثالثی پدید آمده باشد بلکه ترکیب آنها اتحادی است و آن دو موجود به یک وجودند .
معقول ثانی و مسئله شناخت:
اصالت وجود در نحوه شناخت و طرز تلقی ما از معقول ثانی دارای تاثیر است. مطهری می‌گوید : اینکه در تعبیرات خود درباره معقول ثانی می‌گویم: معقول ثانی آن است که از خود، وجود خاص و تعین خاصی ندارد ولی نمی‌گوییم که اصلا وجود ندارد، این البته روی نظریه اصالت وجودی ماست که مثلا می‌گوییم : وجوب و وجود و وحدت، وجود خاص و تعین خاصی در مقابل سایر موجودات ندارند؛ ولی البته یک فیلسوف اصالت ماهوی می‌تواند بگوید که معقول ثانی آن است که صرفا از احکام موجودات (ماهیات) است و خودش به هیچ وجه واقعیت و مابه ازایی ندارد (شرح مختصر منظومه). بنابر فرض اصالت ماهیت، شناخت ماهیات و احکام ماهوی همان شناخت واقعیت‌های عینی است ولی بنابر فرض اصالت وجود، شناخت ماهیات به معنای شناخت قالب‌های موجود است و حدودی است که در ذهن ما منعکس می‌شود و نه شناخت عینی آنها.


[ پنج شنبه 90/8/26 ] [ 1:17 صبح ] [ فاطمه فرضعلی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ به منظور تبادل نظر و ارائه سرفصل ها و منابع فرعی تحقیقات در زمینه های مرتبط به تدریس اینجانب و ارائه مقالات و تحقیقات دانشجویان گرامی تهیه شده است . دانشجویان محترم می توانند نظرات و ارشیابی مقالات و پژوهش های خود را در این سامانه مشاهده بفرمایند .
f="http://far30book.ir">فارسی بوک
امکانات وب


بازدید امروز: 36
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 254148