سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخن آشنا
 
قالب وبلاگ
تقریرهای برهان صدیقین
راضیه نیکی
کارشناسی ارشد
مقدمه:
«أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک»
 کیست ظاهرتر و زیباتر و روشن‌تر از تو ای خدا تا به آن، تو را اثبات نمایم!؟ آیا غیر تو را سهمی از ظهور و نور و وجود هست تا که آنها را دلیل بر ظهور و وجود تو قرار دهم!؟
جز تویی هست!؟ نیست هرگز نیست.
هر چه هست، همه تجلیات و شوؤنات توست، همه تفنّنات زیبای توست.
به هر رنگی که خواهی جامه می‌پوش       که من آن قد رعنا می‌شناسم
الها «متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک و متی بعدت حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک»
کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را    کی بوده‌ای نهان که هویدا کنم تو را
«عمیت عین لاتراک علیها رقیبا»
او که تو زیبارترین را نمی‌بیند، او که تو روشن‌ترین را نمی‌یابد، از این است که کور است» و ندیدن نشان بر نبودن نیست .
الها بزرگا «من در غنایم فقیرم، چه رسد در فقرم. در علمم جاهلم ،چه رسد در جهلم  »حال چگونه مرا رسد که غنی مطلق را، علم مطلق را، تنها هستی هستی را اثبات نمایم!؟
جز هیج نمی‌بافم که جز هیچ نمی‌باشم که «کل شیء هالک الا وجهه» همه چیز هم اکنون در هلاکت و فقر و بطلان است جز وجه تو آری تویی «اول و آخر و ظاهر و باطن » آری ظاهر ، نور آسمان‌ها و زمین  روشن است روشنگر نمی‌خواهد برهان و دلیل بر ظهور و نور و وجود نمی‌خواهد عارف با این برهان در پی اثبات خدا نیست چرا که خداوند ظاهر است و ثابت و نور و وجود، بلکه به این برهان در پی اثبات خویش است.
در این برهان سالک عارف از وجود محض شروع می‌شود و به وجود محض ختم می‌نماید.
سالک عارف از ذاتش که وجود محض است شروع می‌کند راه سلوکش را که عین ذاتش است می‌پیماید و به وجود محض که خود اوست می‌رسید. در آخر در می‌یابد که اول و وسط و آخر عالم خود بوده است عارف  با برهان صدیقین از وجود حرکت می‌کند، در وجود سیر می‌کند و به وجود ختم سیر غیر وجود در کار نیست که غیر وجود،جز عدم و هلاکت چیزی نیست.
عارف خدا را ظاهر می‌یابدو ومی ببیندو با برهان صدیقین از طریق شهود خدای ظاهر ظهورات و خلق اورا ثابت می‌کند نه خدا را که خداوند عین ظهور است و ثبوت» 
شناخت خداوند بدیهی است:
«برای عارف، مشاهد? واجب به عنوان ضروری‌ترین و روشن‌ترین مشاهدات است،… برای او شهود حق از مشاهدات اولیه است ونه ثانویه،عارف اولین بار، «الله» را با جان مشاهده می‌کنند و بعد چیزهای دیگر  در پرتو این مشاهده می‌بیند.» همان طور که مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین (صلوه الله و سلامه علیه و آله)  می‌فرمایند:
«ما رایت شیئاً الّا و قد رأیت الله قبله و بعده ومعه و فیه»
در اثبات واجب محکم ترین برهان کدام است؟
«در این مسأله محکم‌ترین برهان، برهانی است که در آن حد وسط، غیر از واجب نباشد یعنی ما با سیر در خود واجب و از تأمل در ذات حق پی به واجب ببریم و نه از غیر او.
[و این همان است که به برهان صدیقین مشهوراست.]
… راهی که حکمای مشاء یا متکلمین یا طبیعی ـ که اهل بحث در حرکتند ـ طی می‌کنند این است که یا از امکان پی به واجب می‌برند یا از حدوث یا از حرکت. این راه‌ها همتی پی بردن به حق است از غیر حق که در آن حد وسط غیر از نتیجه است ولی اگر ما با بحث در حقیقت هستی پی به وجوب و ضرورت ازلی آن هستی بریم «از آن به خودش راه یافته‌ایم» که در این صورت راه عین هدف است.» 
صدیقین کیستند؟
«صدیقین آنانند که در گفتار و رفتار اهداف خود ملازم با صدق و راستی‌اند لذا برهانش صدق محض است و شائبه‌ای از کذب در آن نیست، کسانی هستند که خداوند را تنها به خودش می‌شناسند و چیزی جز او را واسطه در شناسایی او قرار نمی‌دهند. »
امتیازات برهان صدیقین
1ـ راه صدیقین بی‌واسطه است در حالی که راه‌های دیگر با واسطه هستند.
2ـ نقص راه انّی را ندارد. راه انّی به دلیل محدودیت معلول، تنها وجهی از وجوه علت را می‌شناساند.
3ـ راه صدیقین علاوه بر شناخت وجود واجب‌ تعالی، صفات و افعال او را نیز اثبات و شناسایی می‌کند، زیرا فعل از مراتب وجود فاعل و معلول رقیقه وجود علت است.
4ـ در این راه سالک، مسلک و مبدأ و مقصد یکی است. همانگونه که اشاره شد.
5ـ با برهان صدیقین همزمان هم وجود واجب‌ تعالی هم صفات ذاتی او و هم ضرورت و ازلیت فعل واجب تعالی اثبات می‌شود. (اثبات هم? اینها متوقف بر بساطت وجود می‌باشد.»
در اثبات واجب تعالی از چه برهانی می‌توان استفاده کرد؟
برهانی که در فلسفه الهی مطرح است تقسیم می‌شود به برهان لم و یکی از دو قسم برهان «ان» که در آن از أحد المتلازمین پی به ملازم دیگر برده می‌شود.
 آن قسم دیگر از برهان «ان» که در آن از معلول پی به علت برده می‌شود در مباحث فلسفی راه ندارد زیرا پی بردن از معلول به علت براساس قاعد? «ذوات» الاسباب لاتعرف الّا بأسبابها» ممکن نیست.
(تا نتوان علت معلول را شناخت علم به معلول ممکن نیست) در این راه ما قبل از شناخت معلول، رو به سوی شناخت علت آورده‌ایم پس در واقع با معلول به علت نرسیده‌ایم بلکه از علت آغاز کرده‌ایم و این نقص غرض است چرا که قصد ما این بود که از معلول شروع کنیم و با آن بر وجود علت استدلال کنیم. معلول بی‌وجود علت دیده نمی‌شود. در نظر به معلول اول به علت آن نگریسته می‌شود و پس به خود معلول.
 «پس اگر کسی بخواهد از طریق معلول، علت را ثابت کند، وارونه عمل کرده است یعنی مرتکب «اکل از قفا» شده است. اثبات علت از طریق حرکت نظم: نفس و سایر براهین فلسفی همگی اثبات علت از طریق معلول است پس همگی اکل از ففاست ،نمی‌شود از طریق خلق و معلول ممکن فقیر، علت واجب و غنی را اثبات کرد او که با وجود خورشید در وسط آسمان برای اثبات خورشید به سایه استدلال می ‌کند دمل در گردن دارد که سر به سوی آسمان بالا نمی برد،به خورشید نمی نگرد.
 خداوند برهان لمی ندارد. چرا؟
 زیرا خداوند علت ندارد ومیدانیم که برهان لمی در مورد موجوداتی به کار می‌رود که معلولند و نیازمند به علت.
پس فقط هر گاه چیزی معلول باشد برای شناسایی آن می‌توان برهان لمی ارائه داد.
واماخداوند برهان انّی دارد لیکن یقین‌آور نیست مانند دلیل نظم، دلیل حرکت (فلاسفه برهان انّی را همان دلیل گفته‌اند)
براهین انّی بر وجود خداوند فراوان است لیک هیچ یک یقین‌آور نیست چون در برهان انّی از لازم به ملزوم (از معلول به علت) سیر می‌شود.
و با توجه به اینکه ممکن است لازم عام باشد و در واقع لازمة علت‌های گوناگون باشد پس رهنما به علت واحد و یقین‌آور نخواهد بود، فقط در حدّ دلیل کارایی دارند.
پس براهین انّی از آنجا که ارزش بیش از دلیل ندارند و در واقع برهان و یقین‌آور نیستند در مورد خداوند به کار نمی‌روند.
پس در مورد خداوند چه برهانی به کار می‌رود؟
برهان صدیقین چه نوع برهانی است؟ برهان شبه لم ،این برهان نه انی است و نه لمی تام.
 دلایل بر شبه لمی بودن این برهان:
1ـ برهان صدیقین دست کم مثل برهان‌های لمی یقین‌آور است و میزان یقین‌آور بودن آن بیشتر از برهان‌های لمی است.
2ـ نوع براهین استدلال بر چیزی از بیرون آن است یعنی شاهد قرار دادن چیزی بیرون از مطلوب بر مطلوب اما برهان صدیقین استدلال بر غیر نیست. شاهد قرار دادن چیزی بیرون از مطلوب بر مطلوب نیست. در این برهان، یک چیز شاهد است بر خودش، وجود شاهد است بر خدش و این است قوی‌تر است.
3ـ برهان صدیقین بر گرفته از حقیقت وجود است و چون چیزی جدا از حقیقت وجود موجود نیست بنابراین جوهر برهانی برتری دارد و واقعی‌ترین و عینی‌ترین دلیل بر چیزی»
 تقریرهای که برای برهان صدیقین ارائه شده است به دو دسته کلّی تقسیم می‌شوند:
1ـ تقریرهای قرآنی وروایی
2ـ تقریرهای فلسفی
از جمله تقریرهای قرآنی:
1ـ« اولم یکف بربک انّه علی کل شیء شهید» : آیا شهادت خدا بر همه چیز کافی نیست!؟ فیلسوفان می‌گویند این برهانی است بر وجود خدا: توضیح اینکه:
خداوند خود گواه بر وجود همه چیز است از جمله گواه بر وجود خود پس نیاز به گواه و شاهد دیگری نیست. براهین دیگر کمکی است برای آنان که توانایی شهود و گواهی خداوند بر خود را ندارند
«شهیدو مشهود خداست. او مشهود و فوق هر شیء است. یعنی هر چیز را که شما بخواهید بشناسید، مشهود قبلی «الله» است بعد آن چیز، مشهود شما قرار می‌گیرد… »
اگر در این مطلب به طور عمیق دقت کنیم می‌بینیم که هیچ چیز را ما نمی‌توانیم بشناسیم مگر اینکه اول خدا را این همان بیان امام محمد باقر (علیه الصلوه والسلام) است که فرموده اند: «لا یعرف احدٌ الّا بالله»
««شهد الله أنّه لا اله الّا هو » یعنی الوهیت که حقیقت هستی است شاهد بر وحدانیت او است. همچنین قرآن کریم، لازم? الوهیت را توحید می‌داند و لازمه شرک را نفی برهان و بی‌دلیل می‌شمارد و می‌فرماید « و من یدع مع الله الها آخر لابرهان له به فانما حسابه عند ربّه » کسی که غیر از خداف مبدأ دیگری را بخواند، که لازم? این شرک بی‌برهانی است، حسابش پیش خداست. پس همان طوری که توحید، لازم? اثبات مبدأ است و اصل هستی به وحدانیت حق، شهادت می‌دهد و الوهیت شاهد وحدانیت است، شرک هم شاهد بی‌دلیلی است و با شناخت ذات حق، غیر حق شناخته می‌شود.»
««لیس کمثله شیء و هو بکل شیء محیط»  و یا «الا انه بکل شیء محیط » مانند مثل خدا چیزی وجود ندارد، خداوند مثل هیچ چیز نیست، صوری که ما در ذهن خود می‌سازیم به فرمود? امام صادق(ع): «مردود الیکم » است ارزانی خودتان باد است.
هر چه در ذهن خود به عنوان خدا خلق می‌کنیم مخلوق ماست نه خالق ما، نه خدای ما خداوند را نمی‌شود در ذهن آورد چون در این صورت در احاط? ذهن قرار می‌گیرد. و محاط می‌گردد حال آنکه خداوند محاط نیست  بلکه محیط است بر همه چیز.»
در آیاتی چون «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن »
«الله نور السّموات والارض »
«شهد الله انّه لا اله الّا هو »
«یا من دلّ علی ذاته بذاته»
«و این گواهی و دلالت ذات حق بر ذات خود و بر وحدانیت خود است»
و دلیل بر ذات حق و دلیل بر وحدانیت او عین یکدیگرند.
آری الله، نور آسمان‌ها و زمین است و نور حقیقی است که به ذات خود، ظاهر بوده و دیگران را نیز ظاهر می‌گرداند. نور آسمان‌ها و زمین اویی است که در پرتو ظهور ذاتی خود، امکان مشاهده و رؤیت آسمان‌ها و زمین را فراهم می‌آورد. از این رو قبل از مشاهده و رؤیت هر چیز، او را رؤیت می‌کنیم»  و این همان است که مولای ما امیرالمؤمنین ( علیه الصلوه و السلام) فرمودند:«ما رأیت شیئاً الّا و قد رأیت الله قبله و بعده و معه و فیه »
« و نیز در سور? بقره می‌فرماید:
«اینما تولّو فثّم وجه الله»:به هر طرف رو کنید آنجا چهر? خداست (همه جا چهر? او نمایان است)
علی (ع) در خطبه 61 نهج‌البلاغه می‌فرماید:
«و کلّ ظاهر غیره غیر باطن و کل باطن غیره غیر ظاهر»:هر ظاهری غیر خدا باطن نیست و هر باطنی غیر او ظاهر نیست (این خداست که در عین اینکه ظاهر است باطن است و در عین اینکه باطن است ظاهر است).
در خطب? 188 می‌فرماید:
«الا یجنّه البطون عن الظّهور و لا یقطعه الظهور عن البطون»:[پنهان بودن او را از آشکار بودن مانع نیست و آشکار بودن او را از پنهان بودن جدا نمی‌سازد]
در خطب? 156 می‌فرماید:
«الظّاهر لا یقال مما؟ و الباطن لا یقال فیما؟»:او نمایان است اما صحیح نیست گفته شود از چه نمایان است؟ و پنهان است اما صحیح نیست گفته شود در چه پنهان است؟
در حکمت متعالیه ثابت شده است که جهت ظهور و جهت بطون در ذات حق عین یکدیگر است، یعنی او دارای دو حیثیت و دو جهت نیست که یکی از آنها ظاهر و دیگری باطن باشد، حیثیت واحد است که هم منشأ ظهور و هم منشأ بطون است و آن حیثیت واحد عبارت است از کمال فعلیت و لانهایی شدت وجود. حاجی سبزواری در منظوم? معروف خود می‌گوید:
«یا من اختفی لفرط نوره             الظّاهر الباطن فی ظهوره»
 و هم او در اشعار فارسی خود می‌گوید:
پرده ندارد جمال غیر صفات جلال
نیست بر آن رخ نقاب ،نیست بر آن مغز پوست
با همه پنهانیش هست در اعیان عیان
با همه بی‌رنگیش در همه ذو رنگ و بوست
دیگری می‌گوید:
جمالک فی کلّ الحقائق سائر         و لیس له الّا جلالک ساتر
دیگری می‌گوید:
حجاب روی تو هم روی توست در همه حال
نهان ز چشم جهانی زبس که پیدایی
عرفای اسلامی فلاسفه را که از طریق مخلوقات و مصنوعات بر ذات باری استدلال می‌کنند و جهان را عیان و خداوند را نهان می‌پندارند سخت تحقیر و مورد سرزنش قرار می‌دهند. محیی‌الدین عربی می‌گویند:
«الله تعالی ظاهر ما غاب قطّ و العالم غائب ما ظهر قطّ»
مولوی می‌گوید:
      آفتاب آمد دلیل آفتاب                 گر دلیلت باید از وی رو متاب
عارف شبستری می‌گوید:
زهی نادان که او خورشید تابان           به نور شمع جوید در بیابان
جهان جمله فروغ نور حق دان      حق اندر وی ز پیدایی است پنهان»
***
در حدیث آمده است که از حضرت رسول (صلوه الله و سلامه علیه و آله) پرسیدند:که «بما عرفت الله تعالی» در جواب فرمود: «بالله عرفت الاشیاء» و یا امام سجاد (صلوه الله و سلام علیه) در دعای ابوحمزه ثمالی می‌فرمایند:
«بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک»
نیز امیر المؤمنین حضرت علی (علیه الصلوه والسلام) را پرسیدند که وجود چیست؟ فرمود: «به غیر وجود چیست!؟»
«أیکون لغیرک من الظهور مالیس لک حتی یکون هو المظهر لک متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک و متی بعدت حتی تکون الا ثار هی التی توصل الیک عمیت عین لا تراک علیها رقیبا »
«آیا غیر تو عیان است و توغیر عیان  تا آنان که عیانند دلیل بر تو باشند!؟»
«اقوال بسیاری در ادعیه و روایات مربوط به معصومین سلام‌الله علیهم در بداهت ذات سرمدی حق وارد شده است. از آن جمله است آنچه که از امام صادق (علیه السلام) در تحف العقول آمده است:
«من زعم انه یعرف الله تعالی بتوهم القلوب فهو مشرک و من زعم انه یعرف الله سبحانه الی بالاسم دون المعنی فقد اقرب الطعن لان الاسم محدث و من زعم انه یعبد الاسم و المعنی فقد جعل مع الله شریکّا ومن زعم انه یعبد باصفه لا بالادراک فقد احال علی غائب و من زعم انه یضیف الموصوف الی الصفه فقد صغّر بالکبیر و ما قدروالله حق قدره.»
قیل له فکیف سبیل التوحید، قال علیه‌السلام باب البحث ممکن و طلب المخرج موجود، ان معرفه عین الشاهد قبل صفته و معرفه صفه الغائب قبل عینه. قیل و کیف تعرف عین الشاهد قبل صفته.
قال علیه‌السلام: تعرفه و تعلم علمه و تعرف نفسک به، و لا تعرف نفسک بنفسک من نفسک و تعلم ان ما فیه له و به کما قالوا لیوسف أنک لانت یوسف، قال أنا یوسف و هذا اخی،فعرفوه و لم یعرفوه بغیره و لا اثبتوه من انفسهم بتوهم القلوب »
یعنی: هر کس پندارد که خدای را با تو هم دلها می‌شناسد مشرک است و هر کسی چنین پندارد که خدای را به نام نه معنا می‌شناسد اعتراف بشایستگی خود برای طعن نموده است زیرا که صرف نام حادث است و هر که پندارد که نام معنا را با هم می‌پرستد شریکی با خدا قرار داده است و هر که پندارد که او را به صفت نه به ادراک می‌پرستد، به نادیده حوالت کرده است و هر که پندارد صفت و موصوف هر دو را می‌پرستد توحید را ابطال نموده است زیرا صفت غیر از موصوف است و هر که پندارد که موصوف را به صفت اضافه می‌نماید، پس بزرگ را کوچک شمرده است و خدای را آن چنان که اید نشناخته است.
سؤال شد: پس راه یگانه پرستی چیست؟
در پاسخ فرمود: راه کاوش باز است و چاره جویی فراهم می‌باشد، به راستی آنچه عیانست شناخت ذاتش قبل از شناخت و صفت اوست ولی آنچه غائب است معرفت صفتش بر معرفت ذاتش مقدم است.
عرض شد، چگونه معرفت عین حاضر قبل؟معرفت صفت آن است.
فرمود: آن را می‌شناسی و نشانه‌های او را سبب او می‌شناسی و خودت را نیز به او می‌شناسی، نه آن که، نفس خود و از نفس خود بشناسی، تو می‌دانی که آنچه که  در نفس خود داری همه برای او و به وسیل? اوست.
هم‌چنان که برادران یوسف به یوسف گفتند: «آیا براستی تو یوسف هستی»، گفت «من یوسف هستم و این بردار من است» پس یوسف را به خود او شناختند، نه این که بوسیل? دیگری او بشناسند و از جانب خود نیز او را توهم ننمودند.
در این حدیث شریف شناخت خداوند جز از طریق ذات او نفی شده است، زیرا انسان هرگز ذات حاضر را از طریق اوهام و استدلال‌های فکری و خیالی و یا بوسیل? صفات زائد و خارجی نمی‌تواتد شناسد، چه این که استفاد? از واسط? تنها در معرفت غایب مفید است.
توضیح این است که معرفت بدو گونه است: اوّل آن که معرفت حاضر باشد، در این صورت انسان ابتدا ذات آن را می‌شناسد و از آن پس صفاتش را  و دوّم آن که معرفت غایب باشد، در این صورت اول صفات او شناخته می‌شود و از آن پس پی به ذات برده می‌شود.
و چون خداود حاضر است انسان ابتدائاَ او را می‌شناسد و سپس خود را نیز به او می‌شناسد، نه این که ابتدا خود را بشناسد و آن گاه از طریق خود پی به او ببرد، زیرا آنچه برای نفس انسانی است از آن خداست و برای اوست. مثالی را که برای معرفت حاضر می‌توان بدان تمسک جست جریان شناسائی حضرت یوسف علیه‌السلام است. برادران یوسف (ع) به او نگفتند که آیا یوسف تو هستی؟ بلکه اول گفتند ـ «انّک» و بعد گفتند ـ «انت» و سپس گفتند «یوسف» یعنی گفتند، تو یوسفی، نه این که ابتدا یوسفی را از راه تفکّر و استدلال شناسند و بعد آن را با مخاطب حاضر تطبیق دهند.
جوابی هم که به آنها داده شد مطابق با سئوال بود. جواب این بود «أنا یوسف هذا أخی ـ یوسف/90»، پس آنها یوسف را به خود او شناختند بی‌آنکه از غیر او در این مسئله کمک گرفته باشند.
علّامه طباطبایی رحمه‌الله‌علیه در رساله‌الولایه بعد از نقل این حدیث شریف می‌فرماید:
«و انت بعد التأمل فی معنی هذه الروایه  شریفه التی هی من غرر الروایت وخاصه فی تمثیله بمعرفه اخوه یوسف علیه‌السلام  له تقدر ان تستخرج جمیع الاصول الماضیه ‌الفصول السابقه من هذه الروایه و ح؟ها فلا نطیل البیان».
ایشان ضمن آن که این حدیث را از ؟ روایات می‌داند، بسیاری از اصول سابق? کتاب خود را مبتنی‌بر آن و خصوصاً ؟ بر تمثیل معرفت برادران یوسف قرار می‌دهند.
در المیزان  نیز بر این نکته تأکید می‌شود که موسی علیه‌السلام چون به خدمت ذات اقدس راه یافت خداوند نفرمود الله من هستم «أن‌ّ الله هو أنا» بلکه فرمود: «انّنی اناالله ـ طه/14» یعنی خود را از راه ؟ و ارائه معرفی نمود بطوری که موسی کلیم (ع) اول او را مشاهده کرد و بعد شناخت بنابراین انسان می‌تواند اوّلین مسئله فلسفی را معرفت حق قرار بدهد چه اینکه در واقع اوّلین معروف اوست.»
تقریرهای فلسفی:
1ـ اولین تقریر که صاحب آن شناخته شده نیست و کوتاه‌ترین تقریر هم می‌باشد:
علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) در «نهایه الحکمه» این تقریر را این گونه بیان می‌کنند:«و أوجز ما قیل أنّ حقیقه الوجود أمّا واجبه و أمّا تستلزمها» فأذن الواجب بالذات موجود و هو المطلوب
ارکان این تقریر:
1ـ واقعیت‌گرایی (رئالیسم) یعنی یک چیزی وجود دارد، واقعیتی هست حقیقت وجود، موجود است حتماً
2ـ بطلان دور و تسلسل
شرح تقریر:
حقیقت وجود که واقعیت دارد محال است که نباشد یا واجب‌الوجود است یا ممکن‌الوجود در صورت اول، مطلوب ثابت است و در صورت دوم (ممکن الوجود بودن) چون هر ممکنی نیازمند به علت است پس حقیقت وجود، نیازمند به علت است علت آن اگر امر دیگری باشد و ممکن، تسلسل است و محال و اگر آن علت، با واسطه‌یابی وجود آن ممکن باشد، دور است [و محال بنابراین آن علت چیزی جز همان واجب بالذات نخواهد بود] بدین ترتیب حقیقت وجود، وجود واجب تعالی را اثبات می‌کند
برهان ابن‌سینا بر اثبات واجب تعالی
ابن سینا در پایان نمط چهارم اشارات این برهان خود را، طریقه و راه صدیقین معرفی می‌کند. اما صدر المتألهین پس از نقل این برهان در اسفار (جلد 6، ص36) می‌گوید: «این راه از نزدیک‌ترین راه‌ها به راه صدیقین است لیکن خود آن نیست چرا که در برهان صدیقین نظر به حقیقت وجود است و نه مفهوم وجود»
بدین خاطر صدر المتألهین، برهان او را از طریق? صدیقین خارج می‌داند.
علامه طباطبایی نیز در نهایه الحکمه برهان ابن‌سینا را خارج از تقریرات برهان صدیقین آورده‌اند.
ارکان برهان ابن‌سینا:
«1ـ واقعیت‌گرایی
2ـ تقسیم موجودات به واجب و ممکن
3ـ نیازمندی ممکنات به علت (اصل علیت)
4ـ ابطال دور و تسلسل (و این رکن نشان است بر اینکه این برهان صدیقین نیست بلکه واسطه دارد)
این برهان دو تقریر دارد:
 تقریر اول از برهان امکان و وجوب (تقریر ابن‌سینا) :
 تردیدی نیست که موجودی در جهان خارج تحقق دارد، نپذیرفتن این مقدمه نشان است بر پذیرش سفسطه اقرار به تحقق حتی یک موجود برای تنظیم این برهان کافی است حال می‌گویم: پس اگر آن موجود و یا فردی از آن واجب بالذات باشد، مطلوب ثابت است و اگر واجب نباشد، قطعاً ممکن بالذات است و رجحان یافتن وجودش بر عدمش به واسط? امری بیرون از ذاتش خواهد بود که همان علتش است در غیر این صورت، رجحان وجودش ذایت و خود به خود است و در نتیجه واجب بالذات می‌باشد، در حالی که طبق فرض ممکن می‌باشد، پس واجب بودن آن خلاف فرض است.»
        « تا اینجا ثابت شد که اگر «موجود» مورد نظر واجب نباشد، ممکن و نیازمند به علت خواهد بود. حال می‌گوییم: علت آن موجود از دو حال بیرون نیست: یا مانند خود آن موجود ممکن است و یا واجب بالذات می‌باشد. اگر واجب بالذات باشد، مطلوب ثابت است و اگر ممکن باشد، نقل کدام می‌شود به آن علت و می‌گوییم که چون ممکن است، خودش نیازمند علت دیگری است و آن علت از دو حال بیرون نیست یا ممکن است و یا واجب… و به همین ترتیب زنجیر? علل ادامه می‌یابد. پس یا دور واقع می‌شود و یا تسلسل که هر دو باطل است و یک شق باقی می‌ماند و آن اینکه می‌رسیم به علتی که خودش معلول چیزی نیست و این همان واجب‌الوجود بالذات است. فثبت المطلوب.
خلاصه برهان برهان ابن سینا:
خلاصه برهان یاد شده چنین است که:
«تحقق «موجودی» در خارج که امری مسلم و غیرقابل انکار است، ملازم است با ترجح وجود آن موجود. حال اگر ترجح وجودش لذاته باشد واجب‌الوجود خواهد بود و اگر ترجیح وجودش لغیره باشد، سرانجام به موجودی خواهد رسید که ذاتاً وجودش رجحان دارد و گرنه دور و تسلسل لازم خواهد آمد که هر دو محال است»

[ پنج شنبه 88/2/3 ] [ 7:54 صبح ] [ فاطمه فرضعلی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ به منظور تبادل نظر و ارائه سرفصل ها و منابع فرعی تحقیقات در زمینه های مرتبط به تدریس اینجانب و ارائه مقالات و تحقیقات دانشجویان گرامی تهیه شده است . دانشجویان محترم می توانند نظرات و ارشیابی مقالات و پژوهش های خود را در این سامانه مشاهده بفرمایند .
f="http://far30book.ir">فارسی بوک
امکانات وب


بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 256119