سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخن آشنا
 
قالب وبلاگ

 مرکز آموزش عالی شهید خورشیدی
 موضوع تحقیق:  شناخت 

 زیر نظر استاد ارجمند :خانم فرضعلی

 تهیه کننده:رویا جعفرپور  بهار 87
 

مقدمه:
انسان بعنوان یک موجود اگاه که بایستی فعایتهایش بر اساس شعور واگاهی باشد با یک سلسله مسائل بنیادی روبروست که تغافل و شانه خالی کردن از تلاش برای یافتن پاسخ های صحیح انها او را از مرز انسانیت خارج کرده به چهار پایان ملخق میسازد  شک و دودلی نیز در این مسائل هرگز روا نیست و موجب خطرهای فراوانی است.
اولین سوال اینست که ایا عقل بشر توان خل این مسائل را دارد یا نه ؟ این پرسش هسته مرکزی مسائل شناخت شناسی را تشکیل میدهد: تقدم مسائل شناخت شناسی بر دیگر مسائل فلسفه منحصر به این رشته نیست چرا که هر علمی ادعای شناخت بخشی از حقایق عالم وکشف گوشه ای از مجهولات هستی را دارد پس باستی به خود شناخت  پرداخت که چه روشها و ابزاری دارد و کدامیک از راههای شناخت مفید یقین است و کدامیک غیر یقینی است .

   سابقه شناخت شناسی
شناخت شناسی بعنوان شاخه ای از علوم فلسفی سابقه زیادی در تاریخ علوم ندارد ولی مسئله ارزش شناخت که محور اصلی مسائل انرا تشکیل میدهد از قدیم ترین دورانهای فلسفه کمابیش مطرح بوده است  وشاید نخستین عاملی که موجب توجه اندیشمندان به این مسئله شده کشف خطاهای حواس و نا رسایی این ابزار شناخت برای نمایش واقعیت هی خارجی بوده است و همین امر موجب شد که گروهی از فلاسفه باستان بنام الیائیان بهای بیشتری به ادراکات عقلی بدهند وادراکات حسی را قابل اعتماد ندانند .
تقریبا نخستین پزوهشهای سیستماتیک پیرامون شناخت شناسی در قاره اروپا بوسیله لایپ نیتز ودر انگلستان بوسیله جان لاک انجام یافت.
تعریف شناخت شناسی:
تعریف به معنای شناساندن،بنابراین شناساندن خود «شناسایی و شناخت» چندان معنایی ندارد. پس مراد از شناخت شناسی چیست؟ شناخت شناسی به عنوان یک رشته علمی قابل تعریف است ومی توانیم آن را اینگونه تعریف کنیم:«علمی است که درباره شناخت های انسان و ارزشیابی انوتع آن و تعیین ملاک صحت و خطای آن ها بحث میکند.»
حقیقت شناخت چیست؟
در تبیین حقیقت شناخت بین دانشمندان و فلاسفه اختلاف نظر وجود دارد از دیدگاه فلاسفه الهی و حکمای اسلامی شناخت را ادراک حقیقی ماورای طبیعی دارد و اساسا درک کار روح است واز آنجا که روح مجرد میباشد علم و ادراک نیز از امور ماورای ماده است که البته به وسیله عقل و انفعالات مادی تحقق می یابد.
دانشمندان مادی معتقدند که شناخت وادراک محصول عالی ماده است و از آنجا که آنها به ماورای الطبیعه وروح اعتقادی ندارند به نظر آنان علم و درک برای انسان در نتیجه فعل انفعالات شیمیایی سلول های مغزی وسیسام اعصاب در رابطه با موجودات وپدیده های طبیعت حاصل میشود و در حقیقت شناخت ،هیچ جوهر ماورایی وجود ندارد.
ابن سینا در بعضی از کتاب های خود علم وادراک را کیفیت ذات اضافه دانسته ومیگوید:علم از کیفیات نفیانس است بنابر این  داخل است در مقوله کیف بالذات ودر مقوله بالعرض . در این صورت کیفیت ذات اضافه است .
شیخ اشراق میگوید: علم عبارت است از ظهور و کشف و ظهور در حقیقت نور است، نهایت این است که گاهی موجودات نور است برای خود و وجود خود را روشن میکند چنانچه مجود مجرد غلم به دات خود دارد و گاهی موجود دیگری را نیز روشن می سازد وآن مانند علم مجرد به موجوداتی غیر از خود اوست.
صدرالمتالهین در  فصل 4 به تحقیق درباره معنی علم میپردازد و میگوید علم عبارت از وجود است وآن هم نه هر وجودی بلکه وجود بالعقل است نه بالقوه که وجود او استعدادی باشد و باز هم هر وجود بالفعلی نیست بلکه علم وجود بالفعلی است که خالص از شائبه عدم ونیستی است  ودقیقا به اندازه ای که از آمیخته گی با عدم خالص باسد سدت علمیت آن لیشتر خواهد بود.
شناخت:
تئوری شناخت-قوانین اساسی پرسه شناخت ، شیوه ها روش ها و اصلوب های کلی شناخت انسان را نصبت به حهان پیرامون مورد بررسی قرار می دهد. فلسفه علمی نخستین فلسفه ای است که یک راه حل واقعا علمی در زمینه طبیعت شناخت ، خصوصیت و قوانین روند شناخت وراه های دست یابی به حقیقت عینی را ارائه می دارد . پیشگامان این فلسفه
ثابت کرده اند که شناخت عبارت است از انعکاس اشیا و پدیده های جهان مادی ، ویژگی ها ،روابط ومناسبات این اشیا در مغز انسان است؛انعکاسی که مبتنی بر عمل اجتماعی انسان مبیاشد .
حل مسایل نر بوط به تئوری شناخت پیش از هر چیز منوط به کیفیت گفتگوی انسان در زمینه رابطه بین دنیا مادی به عنوان موضوع شناخت و خود آگاه بشری است رابطه بین اندیشه و وجود مهمترین مسئله فلسفه و موضوع اساسی شناخت است بنابر این پاسخ علمی به مساله اساسی فلسفه اولین اصل تئوری ایجاد گرانه شناخت است با اتکای این اصل ، دنیای عینی در قبال خود اگاه بر جای اول قرار دارد و موضوع مستقل شناخت انسان را نشکیل می دهد.
چرا شناخت و ادراک مجرد است ؟
دانشمندان ماتریالیست که جز به ماده به هیچ خقیقتی اعتقاد ندارند همواره سعی میکنند فکر واندیشه شناخت را مادی قلمداد کنند و مارکسیستها کوشش فراوان دارند تا همه را بر اقتصاد و روابط اجتماعی تولید که از دیدگاه انان اصالت دارد مبتنی سازند
دانشمندان مادی در قضاوتهای خود پیرامون شناخت و اندیشه بین خقیقت شناخت وادراک و بین علت و انگیزه مقارنات ان خلط واشتباه مرتکب شده اند و فلاسفه الهی را به عدم درک مادی بودن مقدمات خسی شناخت متهم می کنند در حالی که هیچ متافیزیسن در ان حقیقت تردید ندارد که شرایط اجتماعی در اندیشه و شناخت بی تاثیر نیست و ادمی هنگام تفکر به وسیله فعالیت سلولهای مغز و سیستم اعصاب می اندیشد و در این رابطه مسئله تغذیه و تنفس و سایر  فعالیتهای ارگانیزم بدن انسان مطرح میباشد ولی حکمای الهی با همه اینها حقیقت شناخت و ادراک را وجود مجرد و ماورای مادی میدانند ،زیرا بدیهی است که ماده دارای ویژگیهاو خصوصیاتی است که هرگاه موجودی هیچ یک از ان ویژگیها را نداشت ان موجود مادی نخواهد بود ،و گفته شد که هیچ گاه تصویر بر ائینه و تابلو برای ائینه  وتابلو شناخت نمیاورد .
فرقهای اساسی بین ادراک وتصاویر مادی
1-تزاحم و تمانع: صورتهای مادی از انجا که دچار محدودیتهای ماده هستند ناچار با یکدیگر تزاحم و تمانع پیدا می کنند .در حالی که صورتهای ادراکی در وجودی که دارند هیچ گاه تزاحم پیدانمیکنند ،زیرا حس مشترک قدرت دارد که کلیه امور متضاد و مختلف را درک و شناسایی کند . و اکر نفس ادمی چیزی را شناخت و درک نمود اورا و مخالف اورا در هر شکل و رنگ که باشد نیز درک خواهد کرد و هیچ گونه تزاحم و تمانعی پدیدار نیشود .
2-عدم انطباق بزرگ بر کوچک: یکی از فرقهای اساسی بین صورتهای مادی و صور ادراکی که بروشنی مجرد بودن ادراک را برای ما اثبات می کند مسئله عدم انطباق بزرگ بر کوچک در تصاویر مادی است .ولی در وجودادراکی و شناخت هرگز چنین نیست ،چرا که برای درک ادمی بزرگ و کوچک مساوی است و نفس قدرت دارد اشیا را هر اندازه بزرگ باشند بشناسد.
3-محو تصاویر در صورت اشتداد
4-تساوی صور مادی و تفاوت در صورتهای ادراکی :تفاوت دیگری که قابل توجه میباشد این است که ماده نسبت به شناسنده های مختلف مساوی است چنانکه یک تابلو زیبا را از نظر بعد مادی همه یکسان می بینند ولی صورتهای ادراکی هرگز  چنین نیست یعنی کیفیتی را که از مشاهده یک منظره یا تابلودر ذهن یک انسان درک میشود غیر درکی است که شخص دیگر از ان دارد.
اقسام شناخت:
*شناخت حصولی و حضوری: نخستین تقسیمی که می توان برای علم و شناخت در نظر گرفت این است که علم یا بی واسطه است و یا با واسطه.توضیح این که علم یا بدون واسطه به ذات معلوم تعلق می گیرد و وجود واقعی و هستی عینی معلوم برای عالم منکشف می گردد، و یا وجود خازجی آن مورد شهود و آگاهی عالم قرار نم گیرد ،بلکه شخص از راه واسطه ای که نمایش دهنده ی معلوم است و اصطلاحا صورت یا مفهوم ذهنی نامیده می شود از آن آگاه می گردد .قسم اول را علم حضوری وقسم دوم راعلم حصولی می نامیم.ازر باب تشبیه علم حضوری مانند وقتی است که ما به خود اشیاء نظر می کنیم و علم حصولی مانند وقتی است که در آینه اشیاء را می بینیم .
* شناخت تصوری وتصدیقی
تقسیم شناخت به تصور و تصدیق ،اولین بار توسط حکیم اسلامی ابو نصر فارابی عنوان شد. شناخت تصوری به معنی شناخت مفهومی صرف نسبت به یک شی است یعنی وقتی شما مفهوم و صورت خورشید را در ذهن دارید،این علم ، علمی است تصوری اما هنگامی که در مورد خورشید حکمی می کنید و می گویید :خورشید نورانی است این شناخت تصدیقی است
*شناخت کلی و جرئی
این تقسیم اولا و بالذات مربوط به تصور است و ثانیا در تصدیق راه پیدا می کند. و منظور از تصور کلی آن است که قابل انطباق بر مصادیق متعدد است و منظور از تصور جزئی آن است که بر بیش از یک مصداق منطبق نمی شود.
*شناخت علمی و عمومی
دانش مندان شناخت را به حسب دیدگاخایی که دارند به گونه های مختلفی تقسیم کرده اند از جمله تقسیم به شناخت علمی و عمومی . شناخت علمی دارای خصوصیات زیر می باشد.
1-با امور عینی همامنگی دارد
2- امور خارجی را مورد توضیح قرار میدهد
3- از روش استدلالی استفاده می کند.
4- محصول آن آشنایی انسان به حقایق تازه است .
5- قابل تحقیق و بررسی برای همگان است.
*- شناخت عمومی به معرفت هایی اطلاق می شود که نزد بسیاری از مردم مورد ذیرش قرار گرفته و دراظهار نظرهای خود از آن استفاده می کنند
*- شناخت حسی و ذهنی
برخی از دانشمندان و فلاسفه شناخت را به دو نوع حسی و ذهنی تقسیم کرده اندبه نظر آن ها شناخت حسی نتیسجه ی فعالیت حواس آدمی است  س از مرحله ی احساس ذهن با تجربیات گذشته و تحلیل آنچه از راه حس دزیافت نموده به مرحله ی شناخت می رسد بنابر این شناخت حسی یش درامد شناخت عقلی و ذهنی است .
*- شناخت تخیلی و تعقلی
از دیدگاه فیلسوف بزرگ صدر المتالهین و بسیاری از فلاسفه ی اسلامی ادراک و شناخت بر سه نوع است .
1- احساس : عبارت است از درک و شناخت ماده ی که به وجهی نزد درک کننده حضور دارد و دارای شکل خاص و زمان و مکان و چگونگی و مقدار است .
2- تخیل:در حقیقت تخیل نوعی ادراک از اشیاءاست که در آن شکل و ویژگی های ماده ملحوظ می باشد زیرا تخیل بر احساس مبتنی است .
3- تعقل :عبارت از این است که ذهن چیزیرا از نظر حد و ماهیت آن بشناسدو در این نوع شناخت جهت دیگدی غیر از معرفت ماهیت مورد توجه نیست .
شناخت از نظر قرآن
از دیدگاه قرآن شناخت برای آدمی امکان ذیر است به همین جهت قرآن انسان ها را به شناخت جهان و دیده های خلقتذ دعوت می کند و می گوید : (بگو بنگرید و مطالعه کنید چه چیز هایی در آسمان ها و زمین وجود دارد؟).
از آیبات قران استفاده می شود که شناخت حقیقت و نیل به دان برای انسان ممکن است و آنچه در این زمینه از اعتبار بر خورددار است علم به حقیقت است وگرنه پندار و ظن یا شک و وهم در نیل به حقیقت هیچ نقشی ندارند.و نیز استفاده می شود کهعلم و ادراک آدمی از علم بینهایت باری تعالی پرتو افکن گردیده و به مشیت و اراده او این شناخت ها برای انسان حاصل شده است .
وسایل و ابزار شناخت
وسایل شناخت و درک حقیقت از نظر قرآن سه چیز است :
حواس که مستقیما با مدرکات تماس پیدا می کنند،مانند چشم و گوش و غیره
2- قوه عقلیه و نیروی تفکرکه انسان با تنظیم مقدمات حسی و ترتیب مبادی شناخت از آن ها نتیجه گیری می شود.
3-تزکیه نفس وتصفیه روح  که از این رهگذر آدمی میتواند بسیاری از حقایق را از درون خود بیابد.واز راه دل و الهام های قلبی اموری را بشناسد.

فهرست منابع :

1-در قلمرو شناخت(سید محمودی)
2-در آمدی بر فلسفه و روش رئالیسیم (محمد تقی مصباح یزدی)
3-شرح نهایت الحکمه (ملاصدرا)


 


[ یکشنبه 87/4/30 ] [ 12:46 عصر ] [ فاطمه فرضعلی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ به منظور تبادل نظر و ارائه سرفصل ها و منابع فرعی تحقیقات در زمینه های مرتبط به تدریس اینجانب و ارائه مقالات و تحقیقات دانشجویان گرامی تهیه شده است . دانشجویان محترم می توانند نظرات و ارشیابی مقالات و پژوهش های خود را در این سامانه مشاهده بفرمایند .
f="http://far30book.ir">فارسی بوک
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 253986