پاسخ : فعل انسان مانند ديگر پديده هاى جهان بستگى كامل به علّت دارد، و نظر به اين كه انسان جزء جهان آفرينش است و با اجزاى ديگر جهان ارتباط وجودى دارد، اجزاى ديگر را نمى توان در فعل وى بى تأثير دانست; مثلا لقمه نانى كه انسان مى خورد ، براى انجام دادن آن، همچنان كه وجود دست، پا، دهان، علم، قدرت و اراده انسانى ، وجود نان در خارج و در دسترس بودن و عدم وجود مانع و شرايط ديگر زمانى و مكانى لازم است، با فقدان يكى از آن ها انجام دادن فعل ناممكن مى شود و با تحقق همه شرايط ياد شده ، تحقق فعل ضرورت پيدا مى كند .
البته وجود اراده و اختيار ، يكى از شرايط تحقق فعل است كه از بحث انگيزترين مباحث فكرى ميان متفكران جهان بوده است . اين مسئله كه با عنوان جبر و اختيار معروف است ، يكى از اساسى ترين مباحثى است كه تقريباً در همه مكاتب و اديان جهان مورد گفتگو است. درك ساده و بى آلايش انسان ، وجود اراده و اختيار را در افعال انسانى اجمالا تأييد مى كند; به قول مولانا :
اين كه گويى اين كنم يا آن كنم *** خود دليل اختيار است اى صنم
همه انسان ها با فطرت خدادادى خود، ميان امورى چون خوردن، نوشيدن و آمدن و رفتن، و ميان امور ديگرى چون صحت و مرض ، بزرگى و كوچكى و بلندى قامت فرق مى گذارند و قسم نخست را كه با خواست و اراده انسان ارتباط مستقيم دارد ، در اختيار خود مى دانند و مورد امر و نهى و ستايش و نكوهش قرار مى دهند، و اين مطلب مبناى تمامى الزام هايى است كه در قوانين دنيايى وجود دارد و در صورت تخلّف ، كيفر و مجازات براى آن قرار داده شده است; بر خلاف قسم دوم كه در آنها انسان تكليفى ندارد.
ديدگاه متكلمان پيرامون جبر و اختيار
در ميان مذاهب اسلامى، درباره مسئله جبر و اختيار مى توان سه نظريه را برشمرد:
1. ديدگاه اشاعره
همه افعال و كردار انسان را مخلوق خداوند دانسته، و نقش انسان تنها كسب مى باشد. ابوالحسن اشعرى ، پيشواى مكتب كلامى اشاعره در اين زمينه مى گويد: «و امروا ، اى اهل السنه و اهل الحديث ،انه لا خالق الا الله وان سيئات العباد يخلقها الله وان اعمال العباد يخلقها الله عزوجل و عن العباد لا يقدرون ان يخلقوا منها شيئا»; «خالقى جز خدا نيست و گناهان بندگان را خداوند به وجود مى آورد و اعمال بندگان مخلوق خداست و آنان توانايى بر انجام هيچ يك از افعال خود را ندارند».
آنگاه ادله عقلى و نقلى براى عقيده خود اقامه مى كند. البته اشعرى، ميان حركات اضطراريه (غير ارادى ) و حركات اكتسابيه فرق مى گذارد و مواردى را كه ممكن است تفسير به اختيارى بودن انسان شود ، اكتسابى مى نامد و معتقد است كه انسان در اين گونه اعمال تنها آن را «كسب» مى كند و كسب نيز به اين معناست كه همزمان با تحقق فعل ا زسوى انسان، بى آن كه در فعل، تأثيرى از جانب انسان به وجود آورد، يك نوع اراده در انسان به وجود مى آيد كه نام آن كسب است، و تنها نقش آن، محل قرار گرفتن براى وجود فعل است. چنين است كه مى گويند: «ان الله تعالى خالق و العبد كاسب»; «خداوند خالق افعال و بنده كاسب آن است به نظر مى رسد موضوع كسب حتى براى خود قايلان آن نيز به طور دقيق روشن نيست به همين جهت بسيارى از سران اشاعره كوشيده اند با تفسير و شرح بيشتر به اصطلاح آن را روشن كنند گرچه بر ابهامات افزوده اند. اين نظريه با همه تعديل هايى كه از سوى برخى علماى اشعرى در آن داده شده است، مستلزم جبر و عدم اختيار انسان است.
2. ديدگاه معتزله;
نظريه دوم مربوط به معتزله است كه قائل به آزادى مطلق انسان در كارهاى خود هستند. اين نظريه را تفوض مى نامند.
3. ديدگاه اماميه;
به حسب تعاليم اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) كه با ظاهر قرآن نيز مطابقت دارد ، انسان با اين كه در فعل خود مختار است ، اما مستقل نيست; بلكه خداى متعال از راه اختيار و با اراده انسان تحقق فعل را خواسته است . هر فعلى كه با دخالت انسان، جامه تحقق به خود مى پوشد ، خداى متعال تحقق آن را از راه مجموع اجزاى علت تامه كه يك جزء آن اراده و اختيار انسان است ، اراده كرده است . در نتيجه اين گونه خواستن خداوند ، در عين اين كه انسان در انجام فعل مختار است، تحقق فعل بسته به وجود شرايطى ديگر نيز مى باشد كه بسيارى از آن ها در حيطه اراده و اختيار انسان نيست . افزون بر اين كه هيچ موجودى و از جمله انسان در عالم هستى وجود استقلالى ندارد و همه موجودات محتاج و نيازمند به وجود خداوند مى باشند.
امام صادق(عليه السلام) فرمود :«نه جبر است و نه تفويض ، بلكه امرى است ميان اين دو امر». مضمون همين حديث شريف از دير باز به شعار شيعه تبديل شده است.
در روايتى ديگر از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود :«خدا، كريم تر از آن است كه مردم را به چيزى كه قدرت بر آن ندارند ، تكليف كند و عزيزتر از آن است كه در ملك او امرى تحقق يابد كه وى نمى خواهد». اين حديث شريف بر بطلان دو نظريه سابق (جبر وتفويض) دلالت دارد |