منبع تحقیق : خدا از دیدگاه قرآن
نویسنده: آیت الله شهید دکتر بهشتى
تهیه کننده : خانم علی آبادی ، دانشجوی رشته دینی عربی
رؤیت خدا
آیه 103 سوره انعام درباره رؤیت خدا چنین مىگوید:
لا تدرکه الابصار و هو یدرک ا لابصار و هو اللطیف الخبیر .
دیدهها او را درنیابند، ولى او دیدهها را دریابد و اوست نامریى آگاه.
علامه حلى گوید:
«...وجوب الوجود یقتضى نفى الرؤیة ایضا... (واجب الوجود بودن خود به خود مستلزم نفى رؤیت نیز هست..). (1) »
علامه پس از این اظهار نظر که درباره رؤیت خدا مىکند مطلب را چنین ادامه مىدهد:
بدان که بیشتر عقلا بر این عقیدهاند که خدا را نمىتوان دید ولى کسانى که خدا را جسم مىپندارند، مىگویند خدا را مىتوان دید. البته اینها هم اگر خدا را جسم نمىپنداشتند و او را موجودى مجرد از ماده مىدانستند رؤیت او را محال مىشمردند.
ولى اشعریها درباره رؤیت نظرى دادهاند که با رأى همه عقلا مخالف است، آنها چنین پنداشتهاند که خدا در عین آنکه جسم نیست و مجرد از ماده است، قابل رؤیت نیز هست... (2) »
اشعرى (؟ ـ 330) در مقالات درباره رؤیت چنین گفته است:
«درباره رؤیت خدا و امکان دیدن او با چشم اختلاف است و در این زمینه نوزده قول وجود دارد.
گروهى گفتهاند ممکن است ما در همین دنیا خدا را با چشم ببینیم، شاید خدا یکى از همین کسانى باشد که ما در راه به آنها برخورد مىکنیم. برخى از اینها حلول خدا را در اجسام ممکن مىدانند. اینها وقتى انسانى را مىبینند که از او خوششان مىآید احتمال مىدهند که شاید خدا در او حلول کرده باشد.
بسیارى از کسانى که رؤیت خدا را در همین دنیا ممکن مىشمرند، مىگویند ممکن است با خدا دست داد و به او دست زد، ممکن است او به دیدارشان بیاید. (3) اینها مىگویند مردمى که خلوص نیت دارند هر وقت بخواهند با خدا معانقه مىکنند، چه در دنیا، چه در آخرت، این مطلب از برخى از طرفداران مصر و کهمس نقل شده است.
از طرفداران عبدالواحد بن زید نقل شده که گفتهاند خداى سبحان براى هر کس به میزان عملش قابل رؤیت است. بنابراین، هر کس عملش بهتر باشد او بهتر مىبیند.
گروهى گفتهاند ما در این دنیا خدا را در خواب مىبینیم ولى در بیدارى نه.
از رقبة بن مصقله نقل شده که گفته است در خواب خداى ذوالجلال را دیدم که گفت من جایگاه والایى به او، یعنى سلیمان تیحى خواهم داد، او چهل سال نماز صبح را با وضویى که براى نماز عشاء گرفته بود، خواند (یعنى شب زنده دار بود).
کسان بسیارى هستند که از این مطلب که خدا در دنیا دیده مىشود و از مطالب دیگرى که اینها گفته اند خوددارى کرده و گفته اند او فقط در آخرت دیده مىشود. (4) »
اشعرى در اواخر جلد اول این کتاب در یک فصل، خلاصهاى فشرده از عقاید اصحاب حدیث و اهل سنت را آورده و گفته است:
(اصحاب حدیث و اهل سنت) مىگویند خداى سبحان در روز رستاخیز با چشمان آن چنان دیده مىشود که ماه در شب چهارده، مؤمنان او را مىبینند و کافران او را نمىبینند زیرا میان آنان و خدا حجابى هست، خداى عز و جل فرموده است:
«هرگز در آن روز (یعنى روز قیامت) آنها از خداوندگار خود محجوباند). (5)
موسى (ع) از خداى سبحان تقاضا کرد که در همین دنیا او را ببیند، ولى خداى سبحان بر کوه جلوهگر شد و آن را از هم پاشاند تا به او بفهماند که او را در دنیا نخواهد دید، ولى در آخرت خواهد دید. (6) »
این همان نظرى است که اشعرى پذیرفته و علامه حلى از آن در شگفت آمده است زیرا اگر خدا، همان طورى که خود اشعرى هم پذیرفته، جسم نباشد، اصولا قابل رؤیت نیست، چه در این دنیا، چه در آن دنیا.
علت پیدایش این عقیده و نظایر آن در میان مسلمانان
بررسى همه آرام و عقایدى که از این گونه اشخاص یا فرقهها در کتاب مقالات و منابع دیگر نقل شده و مقایسه آنها با آرا و عقاید دینى و شبه دینى غیر اسلامى نشان مىدهد که صاحبان این عقاید، بیش از آن که تحت تأثیر اسلامى و قرآن باشند، تحت تأثیر آرا و عقاید دیگران بوده و این طریق به این راههاى انحرافى کشیده شدهاند. با این حال عقیده خود ابوالحسن اشعرى را درباره رؤیت نمىتوان ناشى از یک چنین دنبالهروى دانست زیر او و پیروانش همواره بر این اصل تکیه مىکنند که در معارف اسلامى باید فقط به کتاب و سنت استناد کرد و جلوى تأثیر انحرافى پیوندهاى فکرى بیگانه را گرفت. بنابراین، چه چیز سبب شده که آنها به رؤیت خدا در قیامت معتقد شوند؟ از نوشتههاى خود آنها به آسانى به دست مىآید که آنچه آنان را به سوى این نظر کشانده، در درجه اول قسمتى از آیات خود قرآن کریم بوده است.
قرآن، مکرر از روز رستاخیز به عنوان روز ملاقات با خدا یاد کرده است:
هو الذى یصلى علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الى النور و کان بالمؤمنین رحیما. تحیتهم یوم یلقونه سلام و اعدلهم اجرا کریما.
او (یعنى خدا) ست که با فرشتگانش بر شما درود مىفرستد (یا شما را مورد عنایت خود قرار مىدهد) تا شما را از تاریکىها به روشنى برد و او همواره نسبت به مردم با ایمان مهربان بوده است. خوش آمد گفتن آنها روزى که او را ملاقات مىکنند با کلمه سلام است و او (یعنى خدا) براى آنان پاداشى پر ارج فراهم ساخته است. (7)
آیاتى که از ملاقات انسان با خدا در روز رستاخیز یاد مىکنند. بسیارند: 46، 223 و 249 سوره بقره؛ 31 و 154 انعام؛ 77، توبه؛ 7، 11، 15 و 45 یونس؛ 29 هود؛ 2 رعد؛ 105، 110 کهف؛ 21 فرقان؛ 5 و 23 عنکبوت؛ 8 روم؛ 10 و 23 سجده و 6 انشقاق.
طرز تعبیر مطلب در این آیات مختلف است ولى به هر حال به ملاقات انسان با خدا مربوط است، مثلا آیه 6 سوره انشقاق مىگوید:
یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه.
اى انسان، تو همواره دست اندر کار تلاشى پر زحمت به سوى خدایت هستى و سرانجام او را ملاقات خواهى کرد.
اشعرى و همفکران او مىگویند ملاقات، یعنى برخورد رو در رو، و به عبارت دیگر دیدار. بنابراین، روز قیامت روز دیدار خداست. به خصوص با توجه به آیات زیر مطمئن شدهاند که منظور از ملاقات همان رؤیت است:
وجوه یومئذ ناضرة. الى ربها ناظرة.
در آن روز (یعنى روز قیامت) عدهاى از چهرهها زیبا و شادابند و به سوى خدایشان نظر دوختهاند. (8)
باید اعتراف کنیم که ما هم اگر فقط به همین آیات مىنگریستیم چنین مىپنداشتیم که مؤمنان در روز قیامت خدا را رو در رو خواهند دید ولى در قرآن آیات دیگرى هم در زمینه رؤیت خدا آمده است که در آنها مسأله رؤیت مستقیما مطرح و دربارهاش نظر داده شده است. (9)
بدیهى است که براى آگاهى بر تعلیم قرآن درباره این مسأله باید در درجه اول به این آیات توجه شود. در این آیات صریحا این تقاضاى ساده لوحانه که مىخواهیم خدا را ببینیم مطرح و با قاطعیت رد شده است.
از آنجا که پى بردن به واقعیتهاى غیر حسى و ایمان به وجود آنها همواره براى مردم شکاک و بد باور کار دشوارى بوده است، عدهاى از مخالفان پیامبران از آنها مىخواستهاند که خدا را رو در رو به آنها نشان دهند تا دیگر مجالى براى شک و ناباورى باقى نماند؛ مثلا بنى اسرائیل از موسى چنین تقاضا کردند:
و اذ قلتم یا موسى لن نؤمن لک حتى نرى الله جهرة فاخذتکم الصاعقة و انتم تنظرون.
و آن وقت که گفتید اى موسى ما هر روز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر این که خدا را آشکارا و بى پرده ببینیم، ولى صاعقه در برابر چشم شما آمد و شما را گرفت. (10)
بنى اسرائیل آنقدر در این تقاضاى خود پافشارى کردند که موسى علیه السلام ناچار شد این تقاضا را به این صورت با خدا در میان گذارد. (11)
و لما جاء موسى لمیقاتنا و کلمة ربه قال رب ارنى انظر الیک قال لن ترینى ولکن انظر الى الجبل فان استقر مکانه فسوف ترینى فلما تجلى ربه للجبل جعله دکا و خر موسى صعقا فلما افاق قال سبحانک تبت الیک و انا اول المؤمنین.
وقتى موسى به میعادگاه ما آمد و خدایش با وى سخن گفت، اظهار کرد که اى خداى من، خودت را به من بنما تا بر تو نظر افکنم. و خدا گفت: هرگز مرا نخواهى دید، اما همین که خدا بر کوه جلوهگر شد آن را با خاک یکسان کرد و موسى بیهوش بر زمین افتاد، وقتى موسى به هوش آمد، گفت خدایا ترا تسبیح مىگویم، به سویت بازگشتم، و من نخستین کس هستم که به تو ایمان آورده. (12)
اعراب نیز از پیغمبر اسلام این تقاضا را داشتند که خدا را جلوى روى آنها بیاورد تا به او ایمان آورند:
و قالوا لن نؤمن لک حتى نفجر لنا من الارض ینبوعا. او ... او تأتى بالله و الملائکة قبیلا.
و گفتند ما به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر آنکه براى ما از زمین چشمه آبى بیرون آرى . یا ... یا خدا و فرشتگان را جلوى روى ما آورى. (13)
و قال الذین لا یرجون لقاءنا لولا انزل علینا الملائکة او نرى ربنا لقد استکبروا فى انفسهم و عتو عتوا کبیرا. یوم یرون الملائکة لا بشرى یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا محجورا .
و آنها که به ملاقات ما امیدى ندارند گفتند چرا فرشتگان بر ما فرستاده نشدهاند یا چرا خداى خود را نمىبینیم. اینها دچار خود بزرگ بینى شده و به راه سرکشى افتادهاند. روزى که آنها فرشتگان را ببینند، در آن روز مژدهاى براى تبهکاران نیست و همواره خواهند گفت، فاصله، فاصله. (14)
این آیات درخواست عدهاى از مردم زمان پیغمبر را که خواستار دیدن خداوند بودند، سخت ناپسند و نشانه استکبار و سرکشى مىشمرد و چون آنها علاوه بر این خواستار دیدار فرشتگان نیز بودند، اضافه مىکند که بله، آنها روز قیامت فرشتگان را خواهند دید ولى دیگر براى آنها سودى نخواهد داشت، زیرا همین فرشتگان مأمور کیفر آنها هستند و آنها که امروز تا این اندازه براى دیدن فرشتگان پافشارى مىکنند، آن روز فریاد مىزنند که از ما فاصله بگیرند.
آیه 103 سوره انعام هم به طور کلى و با قاطعیت مىگوید:
لا تدرکه الابصار. چشمها او را در نیابند.
آیا با توجه به این آیات، برداشت نهایى ما از قرآن این نخواهد بود که قرآن خدا را موجودى نامرئى معرفى مىکند که اصولا به چشم نمىآید، چه در این دنیا، چه در آن دنیا؟
پس مقصود از ملاقات با خدا در قیامت چیست؟ ممکن است مقصود این باشد که در صحنه رستاخیز دیگر براى هیچ کس جاى شک و تردید درباره خدا باقى نمىماند، گویى خود را با خدا رو به رو مىیابد.
پىنوشتها:
.1 علامه حلى، کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، مشهد، بىنا، بىتا، ص .182
.2 اقتباس از کشف المراد، ص 182 ـ .184
.3 به احتمال قوى این مطلب ریشه اى از تورات دارد، زیرا در سفر پیشدایش و سفر خروج از صحنههاى مکررى یاد شده که خدا از ابراهیم، یعقوب و... دیدن کرده است.
.4 اشعرى، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص .263
.5 مطففین، .51
.6 اشعرى، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 321 و .322
.7 احزاب، 43 و .44
.8 قیامت، 22 و .23
.9 از قبیل آیه 103 سوره انعام و 143 اعراف.
.10 بقره، .55 در آیه 153 سوره نسا نیز از همین رویداد یاد شده است.
.11 زردشت هم از «دریافت خدا با چشمان خود» سخن گفته: اى مزدا! آنگاه که ترا با چشمان خود دریافتم، در نهاد خویش به تو اندیشیدم که تویى نخستین و پسین هستى و پدر منش نیک ... (اوستا، ص 43، بند 8) .
.12 اعراف، .143
.13 اسراء، 90 ـ .92
.14 فرقان، 21 و .22