سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخن آشنا
 
قالب وبلاگ

رویت خدا در قرآن2

زهره جمادی مقدم

دوّم‌ آنکه‌: در آی? مورد بحث‌ که‌ می‌فرماید: «ما آیاتمان‌ را در آفاق‌ و انفس‌ به‌ آنها نشان‌ می‌دهیم‌ تا برایشان‌ مبیّن‌ گردد که‌ آن‌ است‌ حقّ.» فوراً به‌ ذهن‌ می‌آید که‌: «نشان‌ داده‌ شده‌» حقّ می‌باشد. و آن‌ عبارتست‌ از لفظ‌ «مُرَی‌» اسم‌ مفعول‌ از فعل‌ «نُرِی‌»؛ یعنی‌ «ءَایَـ?تِنَ».
باید دانست‌: در اینجا نکته‌ای‌ است‌ عظیم‌ و شاهدی‌ قویم‌ برای‌ توحید حقّ متعال‌. و آن‌ این‌ است‌ که‌: حقّ عبارت‌ می‌باشد از «ءَایَـ?تِنَ» (آیاتِ اضافه‌ شد? به‌ «نَا») یعنی‌ آیات‌ و علائم‌ و نشانه‌هائیکه‌ خداوند در آفاق‌ و نفوس‌ قرار داده‌ است‌ برای‌ توحید مقام‌ خود.
خداوند در آیات‌ آفاقی‌ و انفسی‌ ظهور دارد ولیکن‌ مردم‌ در لقای‌ او شکّ دارند
جمیع‌ موجودات‌ ماسوی‌ الله‌، آیات‌ خدا هستند؛ خواه‌ در جهان‌ خارج‌ از نفس‌ بنی‌آدم‌، و خواه‌ در نفوس‌ بنی‌آدم‌. لهذا هیچیک‌ از مخلوقات‌، وجود استقلالی‌ ندارند؛ بلکه‌ همگی‌ آیات‌ و نشانه‌ها و آئینه‌ها و مرائی‌ جمال‌نمای‌ ذات‌ اقدس‌ حقّ می‌باشند. و چون‌ این‌ آیه‌ها و آئینه‌ها ابداً جنب? خودنمائی‌ ندارند بلکه‌ همه‌شان‌ خدا نما هستند، بنابراین‌ در هر یک‌ یک‌ از آنها می‌توان‌ خدا را دید. زیرا آیه‌ بِما هیَ آیه‌ فقط‌ جهت‌ ارائ? صاحب‌ آیه‌ می‌باشد، و خود را به‌هیچ‌وجه‌ من‌ الوجوه‌ نشان‌ نمی‌دهد. آئین? صاف‌ بدون‌ رنگ‌ و زنگار و بدون‌ موج‌، عین‌ صورت‌ انسان‌ را نشان‌ می‌دهد؛ اگر چیزی‌ را در آن‌ تغییر دهد، آئینه‌ خراب‌ است‌ و عنوان‌ حکایت‌ ندارد و قیمت‌ ندارد.
علیهذا آئین? صاف‌ و آب‌ صاف‌ و هوای‌ روشن‌ صاف‌ که‌ عنوان‌ حکایت‌ دارند بقدری‌ آیتیّت‌ در آنها قویّ می‌باشد که‌ تو گوئی‌: آئینه‌ و آب‌ و هوائی‌ نیست‌، هرچه‌ هست‌ موجودات‌ برابر آئینه‌ و داخل‌ آب‌ و مُشاهَد در ماورای‌ نور و هوا هستند. یعنی‌ آیه‌ عین‌ صاحب‌ آیه‌ است‌. و اگر آیه‌ را به‌ نظر آیتیّت‌ بنگریم‌، درست‌ خواهیم‌ دید: غیر از ذوالآ یه‌ چیزی‌ نیست‌.
هرچه‌ هست‌ خود خداست‌ و غیر از حقّ چیزی‌ وجود ندارد. تمام‌ آفاق‌ و انفس‌ آیاتی‌ هستند که‌ در ماورای‌ آنها غیر از وجود «نا» و «الله‌» و «حقّ» موجودی‌ وجود ندارد.
در عالم‌ وجود غیر از «الله‌» وجودی‌ نیست‌. همه‌ آی? او هستند، یعنی‌ هیچ‌. و اوست‌ ذوالآ یه‌، یعنی‌ همه‌ چیز. و ذوالآ یه‌ که‌ حقّ است‌ در این‌ عبارت‌، آفاق‌ و انفس‌ است‌. پس‌ آفاق‌ و انفس‌، حقّ است‌.
این‌ آیه‌ می‌فهماند که‌ حقیقت‌ آفاق‌ و انفس‌، وجود حقّ متعال‌ است‌ و آنها شیئیّتی‌ مابإزاء خود ندارند؛ چون‌ به‌ عنوان‌ آیه‌ و علامت‌ و نشانه‌ گرفته‌ شده‌اند. و بالنّتیجه‌ حقّ متعال‌ عبارتست‌ از واقعیّت‌ و حقیقت‌ آفاق‌ و انفس‌. در هر چیزی‌ که‌ بنگری‌ خداست‌. چیزها بسیارند و خدا یکی‌ است‌. در عوالم‌ وجود غیر از خدا موجودی‌ نیست‌. تعیّنات‌ و إنّیّات‌ و ماهیّات‌ امور عدمیّه‌ و باطله‌ می‌باشند، وجود اقدس‌ حقّ واحد است‌ که‌ در آفاق‌ و انفس‌ ظهور نموده‌ و تجلّی‌ پیدا کرده‌ است‌.
کلم? مبارک? لا إلَهَ إلاّ اللَهُ که‌ کلم? توحید و به‌ معنی‌ وحدت‌ دادن‌ و وحدت‌ بخشیدن‌ است‌، مرجعش‌ به‌ کلم? لا مَوْجودَ سِوَی‌ اللَهِ می‌باشد که‌ نفی‌ هرگونه‌ تعیّنی‌ را از ذات‌ حقّ تعالی‌ می‌نماید.
دلیل‌ و شاهد بر این‌ گفتار تتمّ? آیه‌ است‌ که‌: أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنـَّهُ و عَلَی‌ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ.
«آیا برای‌ پروردگار تو آن‌ بس‌ نیست‌ که‌ او بر هرچیز حاضر و ناظر وشاهد می‌باشد؟!» یعنی‌ در تمام‌ وجودهای‌ آفاقیّه‌ و انفسیّه‌ و در یکایک‌ از اشیاء که‌ می‌توان‌ بدان‌ نام‌ شی‌ء و چیز را نهاد خداوند با وجود خودش‌ حاضر و شاهد است‌، نه‌ آنکه‌ خود جای‌ دگر و چیز دگر باشد و مجرّد علمش‌ را برای‌ تقدیر و تحکیم‌ موجودات‌ گسیل‌ دارد.
و از این‌ تتمّه‌، شگفت‌انگیزتر آی? بعد است‌: أَلآ إِنـَّهُمْ فِی‌ مِرْیَةٍ مِن‌ لِقَآءِ رَبِّهِمْ أَلآ إِنَّهُ و بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ.
«آگاه‌ باش‌ که‌ آنها در دیدار و ملاقات‌ پروردگارشان‌ در شکّ و تردید هستند. آگاه‌ باش‌ که‌ او تحقیقاً و حقیقةً بر هر چیز محیط‌ می‌باشد.»
چرا این‌ تتمّه‌ اعجاب‌آورتر است‌؟ برای‌ آنکه‌ می‌فرماید: مردم‌ در لقای‌ خداوندشان‌ شکّ دارند در حالتیکه‌ او در آفاق‌ و در انفس‌ است‌، و واقعیّت‌ آفاق‌ و انفس‌، خودِ خداست‌ که‌ به‌ آیات‌ و علائم‌ مختلف‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌. پس‌ با وجود آنکه‌ او در آفاق‌ و انفس‌ مشهود و مورد زیارت‌ و لقاء می‌باشد، و مردم‌ جهان‌ در هر چیز از نواحی‌ آن‌ و در هر نفسی‌ از نفوسشان‌ اوّل‌ چشمشان‌ به‌ خدا می‌افتد و او را می‌نگرند و دیدار می‌نمایند؛ چرا با این‌ وضوح‌ و بداهت‌ و رویت‌، در وی‌ شکّ دارند؟!
سپس‌ می‌فرماید: خدا بر هر چیزی‌ احاطه‌ دارد، نه‌ تنها احاط? علمیّ? حضوریّه‌ یا حصولیّه‌ بلکه‌ احاط? وجودیّه‌ و احاط? مَعِیّه‌ که‌ با هر آیه‌ و نشانه‌ در آفاق‌ و انفس‌، اوّل‌ وجود خود خدا هست‌ و احاط? بر آن‌ دارد، و سپس‌ آن‌ آیه‌ با تعیّن‌ و تشخّص‌ خود ثانیاً و بالعرض‌ و المجاز خودنمائی‌ می‌کند.
اوّل‌ خداست‌ و پس‌ از آن‌ موجودات‌. سابق‌ اوست‌ و مسبوق‌ غیر او. قائم‌
اوست‌ و ما یتقوّمُ به‌ غیر او. ظاهر اوست‌ و ظهور اشیاء به‌ او.
او نور است‌ و غیر او منوّر به‌ نور او. و اگر اشیاء با نور خودشان‌ می‌توانستند خدا را نشان‌ بدهند، اشیاء جایشان‌ را با خدا عوض‌ کرده‌، خدا شده‌ بودند و خدا مخلوق‌، اشیاء در سلسل? اعلی‌ مراتب‌ علل‌ و خدا معلول‌. خداوند متّکی‌ به‌ غیر نمی‌تواند بوده‌ باشد، نه‌ در اصل‌ خلقت‌ و نه‌ در ظهور و آیتیّت‌. پس‌ هوالحقّ یعنی‌: اوست‌ موجود اصیل‌ در هم? مراتب‌ وجود، از اصل‌ وجود و از ظهور در مراتب‌ وجود.
خدا را با خدا، نه‌ با غیر او، می‌توان‌ شناخت‌
و چون‌ دانستیم‌ که‌ خدا اصل‌ نور و مبدأ ظهور و أصالت‌ وجود و تحقّق‌ در آفاق‌ و در انفس‌ می‌باشد، اینک‌ باید دید: چگونه‌ انسان‌ می‌تواند بدین‌ خدای‌ معرفت‌ پیدا کند؟! اگر بخواهد با غیر او معرفت‌ به‌ او حاصل‌ نماید، اینکه‌ صحیح‌ نیست‌. چون‌ غیر از خدا ظهورش‌ با خداست‌، خدا به‌ او ظهور داده‌ است‌ تا او ظاهر گردیده‌ است‌؛ آن‌ وقت‌ چگونه‌ امکان‌ دارد با معرفت‌ به‌ آنکه‌ ظهورش‌ از خداست‌ پی‌ برد به‌ خود خدا که‌ ظاهر کنند? آن‌ چیز می‌باشد؟!
چراغی‌ که‌ در این‌ مسجد روشن‌ است‌ خودش‌ فی‌ حدّ نفسه‌ روشن‌ است‌، و بقیّ? اشیائی‌ که‌ در این‌ مسجد روشن‌ است‌، به‌ نور چراغ‌ روشن‌ است‌ نه‌ به‌ نور خود. نور چراغ‌ افتاده‌ به‌ تاریکیها و چیزهای‌ موجود تاریک‌، آنها را روشن‌ نموده‌ است‌. ما باید برای‌ آنکه‌ چراغ‌ را ببینیم‌ و چراغ‌ را بشناسیم‌، خودِ آن‌ را ببینیم‌ نه‌ نوری‌ را که‌ از چراغ‌ به‌ اشیاء افتاده‌ است‌. ما با رویت‌ نور مترشّح‌ از چراغ‌ که‌ به‌ زمین‌ افتاده‌ و به‌ این‌ شی‌ء و آن‌ شی‌ء پرتو افکنده‌ است‌ نمی‌توانیم‌ خود چراغ‌ را رویت‌ نمائیم‌. چراغ‌ را باید با خود چراغ‌ دید، نه‌ با چیزهای‌ ظلمانی‌ و تاریکی‌ که‌ از چراغ‌ نور گرفته‌ و روشن‌ شده‌اند.
این‌ مسأله‌، مسأله‌ای‌ مهمّ است‌. پس‌ خدا را باید بوسیل? خود خدا شناخت‌ نه‌ با غیر خدا که‌ بنیان‌ وجودش‌ و تار و پود حقیقتش‌ و ظهورش‌ ازخداوند بوده‌ است‌.
در اینجا یک‌ مسأل? دیگر عرض‌ وجود می‌کند، و آن‌ این‌ می‌باشد که‌ چگونه‌ خدا را با خود خدا بشناسد؟ اینهمه‌ اخباری‌ را که‌ دلالت‌ می‌کند انسان‌ نمی‌تواند خدا را بشناسد، انسان‌ به‌ ذات‌ خدا نمی‌تواند پی‌ ببرد، چه‌ باید کرد؟
خدا را از آثار خدا می‌توان‌ شناخت‌، آن‌ هم‌ معرفت‌ اجمالیّه‌ نه‌ تفصیلیّه‌. زمین‌، آسمان‌، سبزه‌، آب‌، از ذرّه‌ تا کهکشان‌، از پشّه‌ تا فیل‌ خدا نما هستند. اینها چون‌ آیت‌ خداوندی‌ می‌باشند، هر یک‌ بقدر گسترش‌ وجودی‌ خویشتن‌ خدا را نشان‌ می‌دهند. قرآن‌ هم‌ دعوت‌ به‌ رجوع‌ به‌ آثار می‌نماید. و از اینجاست‌ که‌ تَفَکَّرُوا فِی‌ ءَالآءِ اللَهِ؛ وَ لَا تَتَفَکَّرُوا فِی‌ ذَاتِ اللَهِ3نشأت‌ گرفته‌ است‌. «تفکّر کنید در نعمتهای‌ خداوند؛ و تفکّر منمائید در ذات‌ خداوند!»
از طرف‌ دیگر داریم‌ که‌ خدا را با موجودات‌ نمی‌توان‌ شناخت‌؛ خدا را باید با خود خدا شناخت‌. و روایات‌ بسیاری‌ هم‌ در این‌ باب‌ آمده‌ است‌ که‌ انسان‌ می‌تواند به‌ خود خدا معرفت‌ پیدا نماید.
أمیرالمومنین‌ علیه‌ السّلام‌ خطبه‌ می‌خواند. یکی‌ سؤال‌ کرد: یَاأَمِیرَ الْمُؤْمِنینَ! هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ؟! «ای‌ امیرمومنان‌! آیا تو پروردگارت‌ را دیده‌ای‌؟!» فرمود: کَیْفَ أَعْبُدُ رَبًّا لَمْ أَرَهُ؟! «من‌ چگونه‌ بپرستم‌ پروردگاری‌ را که‌ او را ندیده‌ باشم‌؟»
سپس‌ برای‌ توضیح‌ مطلب‌ می‌فرماید: لَا تَرَاهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الابْصَارِ؛ وَلَکِنْ تَرَاهُ الْقُلُوبُ بِحَقَآئِقِ الإیمَانِ.
«خدا را چشمها با مشاهده‌ و رویت‌ بصری‌ نمی‌بینند، ولیکن‌ دلها او را با حقائق‌ ایمان‌ می‌بینند.»
در آیات‌ کریم? قرآنیّه‌، بیش‌ از بیست‌ مورد داریم‌ که‌ دلالت‌ دارد بر آنکه‌ بشر به‌ شرف‌ لقاء خدا می‌رسد و وی‌ را ملاقات‌ می‌کند.


 


[ یکشنبه 87/4/30 ] [ 12:13 عصر ] [ فاطمه فرضعلی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ به منظور تبادل نظر و ارائه سرفصل ها و منابع فرعی تحقیقات در زمینه های مرتبط به تدریس اینجانب و ارائه مقالات و تحقیقات دانشجویان گرامی تهیه شده است . دانشجویان محترم می توانند نظرات و ارشیابی مقالات و پژوهش های خود را در این سامانه مشاهده بفرمایند .
f="http://far30book.ir">فارسی بوک
امکانات وب


بازدید امروز: 139
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 260669