آرى گناهکاران ، و نیکوکاران همگى اعمال خود را در آن روز حاضر می بینند،
با این تفاوت که نیکوکاران از مشاهده اعمال خویش خوشحال و مسرور مى شوند و بدکاران از مشاهده اعمال خود چنان در وحشت فرو مى روند که آرزو مى کنند از آن فاصله بگیرند نه فاصله مکانى ، که فاصله زمانى دور و دراز که براى ابراز تنفر از فاصله مکانى رساتر است ، زیرا در فاصله مکا نى احتمال حضور نزد او وجود دارد، ولى در فاصله زمانى به هیچ وجه امکان پذیر نیست .
مثلا کسى که در مناطق دور دستى از صحنه جنگ جهانى زندگى میکرد ، باز کم و بیش ، احساس اضطراب و نگرانى داشت زیرا ممکن بود دامنه جنگ به آن جا کشیده شود ولى ما که امروز ده ها سال از زمان جنگ فاصله گرفته ایم ، هیچ گونه احساس نگرانى نداریم که آن جنگ ها ما را هم فرا بگیرد (ممکن است جنگ جهانى دیگرى روى بدهد) ولى سرایت آن جنگ هاى پیشین به امروز معنى ندارد.
بعضى از مفسران احتمال داده اند که ((امد)) در این جا فاصله مکانى باشد (همان گونه که مجمع البیان از بعضى نقل کرده است ) ولى این واژه ظاهرا در لغت جز به معنى زمان یا سررسید زمان نیامده است .
و در پایان آیه ، باز براى تأکید بیشتر مى فرماید: ((خداوند شما را از (نافرمانى ) خویش بر حذر مى دارد و در عین حال خدا نسبت به همه بندگان مهربان است )) (و یحذرکم الله نفسه و الله رؤ ف بالعباد).
در واقع ، این جمله معجونى است از بیم و امید، از یک سو اعلام خطر مى کند و هشدار مى دهد، و از سوى دیگر بندگان را به لطفش امیدوار مى سازد تا تعادلى میان خوف و رجا که عامل مهم تربیت انسان است برقرار شود، این احتمال نیز وجود دارد که این دو جمله تاکید بر یکدیگر باشد و به این می ماند که کسى به دیگرى بگوید من تو را از این کار خطرناک بر حذر می دارم و من به تو مهربانم که اعلام خطر می کنم .
ـ حضور اعمال و تجسم آن در قیامت
قرآن مجید در آیه مورد بحث و آیات زیاد دیگرى از این حقیقت پرده بر مى دارد که در قیامت اعمال نیک و بد انسان ، هر کدام در شکلى تجسم یافته و در عرصه محشر حاضر مى شود.
واژه ((تجد)) از ماده ((وجدان )) (یافتن ) ضد فقدان و نابودى است و کلمه ((خیر)) و ((سوء)) که به صورت نکره آمده در اینجا مفید عموم است ، یعنى هر انسانى در آن روز تمام اعمال خوب و بد خود را - هر چند کم باشد - در نزد خود مى یابد.
گر چه جمعى از مفسرین اصرار دارند این آیه ، و آیات مانند آن را توجیه کنند و بگویند منظور از حاضر شدن اعمال ، حضور پاداش و کیفر آنها است و یا این که منظور حضور نامه عمل است که تمام اعمال آدمى از نیک و بد در آن ثبت شده است .
ولى پیدا است که این توجیهات ، با ظاهر آیه سازگار نیست ، زیرا این آیه به روشنى مى گوید که انسان در روز رستاخیز، ((خود عمل )) را مى یابد، و در ذیل آیه مى خوانیم گناهکار آرزو دارد که بین او و عمل زشتى که انجام داده جدایى بیفتد، و در این جا نیز خود عمل ، مورد بحث آیه است نه نامه عمل و نه کیفر و پاداش آنها.
گواه دیگر اینکه در آیه مورد بحث مى خوانیم : گناهکار دوست مى دارد میان او و عملش فاصله زیادى بیفتد و هرگز آرزوى از بین رفتن عمل خود را نمی کند. این نشان مى دهد که نابودى اعمال امکان پذیر نیست و به همین دلیل تمناى آن را نمى نماید.
آیات فراوان دیگرى نیز این مطلب را تایید مى کند مانند آیه 49 سوره کهف ((و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک احدا)) (گنهکاران در روز رستاخیز، تمام اعمال گذشته خود را در برابر خود حاضر می بینند و خداوند به هیچ کس ،ستم نمى کند).
و آیه 7 و 8 سوره زلزال :)) ((فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره ))؛ (هر کس اندکى کار نیک یا بد انجام دهد، خود آن را خواهد دید).
همان طور که گفتیم گاهى بعضى از مفسران ، لفظ ((جزاء)) را در این آیات تقدیر گرفته اند، و این خلاف ظاهر آیات است .
از بعضى آیات به دست مى آید که این جهان کشتزار جهان دیگر است و عمل انسان بسان دانه اى است که کشاورز در دل خاک می افشاند، سپس همان دانه رشد و نمو کرده همان دانه را با مقادیر زیادترى برداشت مى کند، اعمال انسان نیز با تبدلات و تغییرات بیشترى که لازمه سراى رستاخیز است به خود انسان باز مى گردد چنان که خداوند در سوره شورى آیه 20 مى فرماید:
((من کان یرید حرث الاخرة نزد له فى حرثه ))؛ (هر کس کشت آخرت را بخواهد کشته او را افزایش مى دهیم ).
از بعضى از آیات دیگر به دست مى آید که کارهاى نیک این جهان در جهان دیگر به صورت نور و روشنایى در مى آیند، منافقان از مؤ منان مطالبه این نور را مى کنند، و مى گویند: ((انظرونا نقتبس من نورکم ))؛ (صبر کنید تا ما از نور شما بهره گیریم ).
و به آن ها گفته مى شود: ((ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا))؛ (بازگردید، این نور را از دنیا طلب کنید).
این آیات و ده ها آیات دیگر میرساند که ما، در روز رستاخیز عین عمل را به صورت کامل تر می یابیم و این همان تجسم اعمال است که دانشمندان اسلامى به آن قائلاند.
روایات بسیارى نیز از پیشوایان بزرگ اسلام بر این مطلب گواهى مى دهند که ما در اینجا به یک نمونه اکتفا مى کنیم :
پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) به یکى از کسانى که تقاضاى موعظه کرده بود، فرمود: ((و انه لا بد لک یا قیس من قرین یدفن معک و هو حى و تدفن معه و انت میت فان کان کریما اکرمک و ان کان لئیما اسلمک ثم لا یحشر الا معک و لا تحشر الا معه و لا تسئل الا عنه فلا تجعله الا صالحا فانه ان صلح انست به ، و ان فسد لا تستوحش الا منه و هو فعلک )):
(اى قیس ! ناگزیر، همنشینى دارى که پس از مرگ ، همراه تو دفن مى شود، در حالى که او زنده است و با او دفن می شوى در حالى که تو مرده اى ، اگر او نیک و گرامى باشد، تو را گرامى مى دارد و هر گاه او پست باشد تو را تسلیم حوادث مى کند، سپس او با کسى جز تو محشور نمى شود و تو هم با کسى جز او به صحنه رستاخیز نمى آیى ، از تو درباره غیر آن سؤ الى نمى شود، بنابراین ، سعى کن آن را به صورت شایسته انجام دهى ، زیرا اگر آن ، شایسته باشد، با او انس می گیرى و گر نه از هیچ کس جز او وحشت ندارى و آن ((عمل )) تو است ).
براى روشن شدن این بحث لازم است قبلا چگونگى پاداش و کیفر اعمال را مورد بررسى قرار دهیم .
ـ نظرات دانشمندان درباره چگونگى پاداش و کیفر الهى
دانشمندان درباره پاداش و کیفر اعمال ، عقاید گوناگونى دارند:
1 - دسته اى از آن ها معتقدند که جزاء اعمال ، مانند پاداش و کیفرهاى این جهان ، روى قرارداد است یعنى چنان که در این جهان براى هر کار بدى کیفرى ازطرف قانونگزاران تعیین شده است ، خداوند بزرگ براى هر عملى ، کیفر و یا پاداش خاصى معین نموده است ، این نظریه همان نظریه اجر و مزد، و کیفرهاى مقرراتى است .
2 - دسته دیگرى معتقدند که تمام کیفرها و پاداش ها، مخلوق نفس و روح انسانى است که روح انسانى بى اختیار در آن جهان آن ها را خلق مى کند، به این بیان که : اعمال نیک و بد در این جهان در روح انسانى ، ملکاتى خوب و بد، ایجاد مى نماید و این ملکات ، خمیره انسان و جزء ذات او میگردند، و هر یک از این ملکات ، صورتى مناسب خویش ، از نعمت و عذاب ایجاد مى کند، اشخاص خوش باطن در این جهان با یک سلسله از افکار و تصورات نیک سر و کار دارند، و افراد ناپاک در خواب و بیدارى با افکار باطل و تصورات بد خویش مشغولند.
این ملکات در روز رستاخیز، خلاق نعمت ها و شکنجه ها و دردها و آرامش و عذابند، و به عبارت دیگر آن چه درباره نعمتهاى بهشت و مجازات هاى دوزخ مى خوانیم ، همان مخلوقات صفات خوب و بد انسان است ، نه چیز دیگر.
3 - دسته دیگرى از دانشمندان بزرگ اسلام ، راه دیگرى را انتخاب نموده و شواهد زیادى از آیات و روایات را براى آن آورده اند و خلاصه آن این است : هر کردارى از ما، خواه خوب و خواه بد، یک صورت دنیوى دارد، که ما آن را مشاهده می نماییم و یک صورت اخروى ، که هم اکنون در دل آن عمل نهفته است و روز رستاخیز پس از تحولاتى که در آن رخ مى دهد، شکل دنیوى خود را از دست داده و با شکل روز رستاخیز جلوه مى کند و باعث آرامش و راحتى عمل کننده یا آزار او مى گردد.
از میان نظرات فوق ، نظر اخیر با ظواهر بسیارى از آیات قرآن کاملا تطبیق مى کند، بنابراین ، اعمال انسان که اشکال مختلفى از انرژی ها هستند، طبق قانون بقاء ((ماده و انرژى )) هیچ گاه از میان نمی روند و همواره در این جهان باقى خواهند بود، گرچه ما با مطالعه سطحى چنین می پنداریم که از میان رفته اند.
بقاى این اعمال و ابدیت آن ها از یک سو سبب مى شود که در رستاخیز، به هنگام محاسبه اعمال ، هر کسى تمامى اعمال خود را ببیند و جایى براى انکار باقى نماند و از سوى دیگر سبب مى شود که در میان اعمال خود، در رستاخیز زندگى کند، رنج ببرد و یا آرامش بیابد، گرچه وسایل انسانى هنوز قادر نیست که حوادث گذشته را جز آنچه مربوط به چند لحظه قبل است کشف کند ولى مسلم است اگر دستگاهى کامل تر به وجود آید و یا ((دید)) و ((درکى )) کامل تر داشته باشیم می توانیم همه آنچه را که در گذشته روى داده است ، احساس و درک کنیم (البته مانعى ندارد که قسمتى از پاداش و کیفرها هم جنبه قرار دادى داشته باشد).
ـ تجسم اعمال از نظر علم روز
براى اثبات امکان تجسم اعمال گذشته ، مى توان از اصول مسلم ((فیزیک )) امروز استفاده کرد زیرا از نظر علم فیزیک مسلم است که ماده ، تبدیل به انرژى (جسم تبدیل به نیرو) مى شود، چه این که آخرین نظریه درباره ماده و انرژى این است که ((ماده )) و ((نیرو)) دو مظهر از یک حقیقت هستند و ماده ، انرژى متراکم و فشرده است که در شرایط معینى به نیرو مبدل مى گردد، گاهى انرژى نهفته در یک گرم ماده ، معادل با قدرت انفجار متجاوز از سى هزار تن دینامیت است . نتیجه این که ماده و انرژى ، جلوه هایى از یک حقیقت هستند و با توجه به عدم فناى انرژى و ماده هرگز مانعى نخواهد داشت که نیروها و انرژی هاى پخش شده بار دیگر به حالت تراکم در آیند و حالت جرمى و جسمى بخود بگیرند و نیروهایى که در راه اصلاح و درستکارى یا در راه جور و ستم به کار برده شده اند به حالت فشرده در آیند و به صورت جسمانى خاص در روز رستاخیز مجسم گردند و در صورتى که اعمال نیکى باشند به صورت نعمت هاى جالب و زیباى مادى و اگر اعمال بد و شرى باشند، در قیافه وسایل شکنجه و عذاب مجسم گردند.
در سوره ی نبأ آیه ی 29 آمده است : وَ کلَّ شىْءٍ أَحْصیْنَهُ کتَباً/و ما همه چیز را احصا و ثبت کرده ایم .
تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 43 و 44
به عنوان هشدار به این طغیانگران ، و هم براى تأکید بر مسأله وجود موازنه میان ((جرم )) و ((جریمه )) و حاکمیت ((جزاى وفاق )) مى افزاید: ما همه چیز را قطعا احصاء و ثبت کرده ایم (و کل شى ء احصیناه کتابا). تا گمان نکنید چیزى از اعمال شما بى حساب و مجازات مى ماند، و نیز هرگز فکر نکنید این کیفرهاى شدید غیر عادلانه است . این حقیقت که تمام کارهاى انسان اعم از کوچک و بزرگ ، صغیر و کبیر، آشکار و پنهان ، و حتى نیات و عقاید انسان ، ثبت و ضبط مى شود، در بسیارى از آیات قرآن منعکس است اعتقاد مانع بزرگى میان انسان و گناه ایجاد مى کند و از عوامل مهم تربیت محسوب مى شود. اعتقاد مانع بزرگى میان انسان و گناه ایجاد مى کند و از عوامل مهم تربیت محسوب مى شود. و در جاى دیگر مى فرماید: ان رسلنا یکتبون ما تمکرون : ((رسولان ما آنچه مکر مى کنید مى نویسند)) (یونس - 21). و در جاى دیگر مى خوانیم : و نکتب ما قدموا و آثارهم : ((ما آن چه را از پیش فرستاده اند و هم چنین تمام آثار آنها را مى نویسیم )) (یس - 12). و لذا هنگامى که نامه اعمال مجرمان را به دست آن ها مى دهند فریادشان بلند مى شود، مى گویند: یا ویلتنا مال هذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها: ((اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ کار کوچک و بزرگى نیست مگر این که آن را ثبت و شماره کرده است ؟!)) (کهف - 49). بدون شک کسى که این واقعیت را با تمام قلبش باور کند در انجام کارها بسیار دقیق و حسابگر خواهد بود، و همین اعتقاد مانع بزرگى میان انسان و گناه ایجاد مى کند و از عوامل مهم تربیت محسوب مى شود.
هم چنین در سوره ی قمر آیه های 52 و 53 آمده است :
َ وکُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ. وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ
و هر کارى را انجام دادند در نامههاى اعمالشان ثبت است.و هر کار کوچک و بزرگى نوشته شده است.
تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 78 و79
این آیه به این اصل اساسى اشاره مى کند که با مرگ اقوام پیشین اعمال آن ها نابود نشد، بلکه ((هر کارى را انجام دادند در نامه هاى اعمالشان ثبت است )) (و کل شى ء فعلوه فى الزبر). همین گونه اعمال شما نیز ثبت و ضبط مى شود، و براى یوم الحساب محفوظ است . ((زبر)) جمع ((زبور)) به معنى کتاب است ، و در این جا اشاره به نامه اعمال آدمیان مى باشد، بعضى نیز احتمال داده اند که منظور از آن ((لوح محفوظ)) باشد، ولى این معنى با صیغه جمع سازگار نیست . سپس براى تأکید بیشتر مى افزاید: ((و هر کار صغیر و کبیرى بدون استثنا نوشته مى شود)) (و کل صغیر و کبیر مستطر). بنابراین حساب اعمال در آن روز یک حساب جامع و کامل است ، چنان که وقتى نامه اعمال مجرمان به دست آنها داده مى شود فریاد برمى آورند: ((که اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست مگر آن را شماره کرده ! ((و یقولون یا ویلتنا مال هذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها)) (سوره کهف آیه 49 ) . ((مستطر)) از ماده ((سطر)) در اصل به معنى ((صف )) مى باشد، خواه انسان هایى که در یک صف ایستاده اند، یا درختانىکه در یک صف قرار دارند، یا کلماتى که بر صفحه کاغذ در یک صف ردیف شده اند، و از آنجا که بیشتر در معنى اخیر به کار مى رود معمولا این معنى از آن به ذهن مى رسد.
در کتاب غررالحکم ودررالکلم آمده است :<**ادامه مطلب...**>
1ــ إعملوا لیوم تدخر له الذخائر و تبلی فیه السرائر
عمل کنید برای روزی که ذخیره ها برای آن روز ذخیره می شود و نهان ها در آن روز آشکار می شود .
2ــ أعمال العباد فی الدنیا نصب أعینهم فی الآخره
کردار بندگان در دنیا ، در برابر چشمان آن ها در آخرت است.
12 ـ حضرت علی علیه السلام در حکمت 243 درباره رنج و خوشی دنیا فرموده است :
و قال علیه السلام : مراره الدنیا حلاوه الآخره و حلاوه الدنیا مراره الآخره .
و فرمود (ع) : تلخکامی دنیا شیرین کامی آخرت است و شیرین کامی دنیا تلخکامی آخرت .
13 ـ امام علی (ع) در قسمتی از خطبه 102 بعد از صحبت درباره ی بی وفایی دنیا می فرمایند : ... فکأن ماهو کائن من الدنیا عن قلیل لم یکن و کأن ما هو کائن من الآخره عما قلیل لم یزل و کل معدود منقض و کل متوقع آت و کل آت قریب دان . ... گویی هر چه در دنیا موجود است پس از اندک زمانی از میان خواهد رفت و هر چه از آخرت است هرگز زوال نیابد . هر چه به شما درآید پایان یافتنی است و هر چه انتظارش را برند آمدنی است.
در سوره ی مومنون آیه ی30 آمده است: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِینَ
در این ماجرا آیات و نشانه هائى براى صاحبان عقل و اندیشه است و ما مسلما همگان را آزمایش مى کنیم .
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 231 و 232
آیه مورد بحث اشاره به مجموع این داستان کرده مى گوید: ((در این ماجراى نوح و پیروزیش بر ستمکاران و مجازات این قوم سرکش به شدیدترین وجه ، آیات و نشانه هایى براى صاحبان عقل و اندیشه است ))! (ان فى ذلک لایات ). ((و ما به طور مسلم همگان را آزمایش مى کنیم )) (و ان کنا لمبتلین) این جمله ممکن است اشاره به این باشد که ما قوم نوح را کرارا آزمودیم و هنگامى که از عهده آزمایش ها . برنیامدند هلاکشان کردیم و نیز ممکن است اشاره به این باشد که ما همه انسان ها را در هر عصر و زمان آزمایش مى کنیم و آن چه در آیات فوق گفته شد مخصوص مردم عصر نوح نبود، بلکه در همه اعصار و قرون در اشکال مختلف ، آزمایش ها صورت مى گیرید، و در این آزمایش ها آنها که خار راه تکامل بشرند از سر راه برداشته مى شوند، تا بشریت به سیر تکاملى خود هم چنان ادامه دهد. جالب اینکه در آیات فوق ، تنها به مسأله ساختن کشتى و سوار شدن نوح و یارانش بر آن اکتفا شده و اما این که سرانجام گنهکاران به کجا رسید پیرامون آن سخنى به میان نیامده چرا که با وعده الهى ((إنهم مغرقون )) مسلم مى شود چنین سرنوشتى دامان آن ها را گرفته ، چرا که وعده اش تخلف ناپذیر است .
14 ـ حضرت علی علیه السلام در قسمتی از خطبه 156 در اندرز پرهیزکاری و تهیه ی توشه ی آخرت می فرمایند:.... و کأن الصیحه قد أتیتکم و الساعه قد غشیتکم و برزتم لفصل القضاء .... وگویی صیحه ی قیامت به گوش می رسد ساعت رستاخیز فراز آمده است و شما از گورها بیرون آمده اید تا به محکمه ی عدل الهی حاضر آیید .
در کتاب غررالحکم ودررالکلم آمده است :
ــ قد شخصوا عن مستقر الاجداث و صاروا ألی مقام الحساب و اقیمت علیهم الحجج
(مردم) از آرامگاه قبرها بیرون رفته و به سوی جایگاه حساب خواهند گردید . حجت ها برای ایشان برپای داشته می شود .
در سوره ی معارج آیه ی 43 آمده است:
َو یوْمَ یخْرُجُونَ مِنَ الاَجْدَاثِ سِرَاعاً کَأَنهُمْ إِلى نُصبٍ یُوفِضونَ /همان روز که از قبرها به سرعت خارج مى شوند، گویى به سوى بت هایشان مى دوند!
تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 49 تا 47
چه تعبیر عجیبى ؟ وضع حال آنها را در قیامت و هنگامى که به سوى دادگاه عدل الهى با سرعت حرکت مى کنند تشبیه به هجوم آن ها در یک روز جشن یا عزا به سوى بت هایشان مى کند اما آن کجا و این کجا؟ و در حقیقت سخریه اى است نسبت به عقاید پوچى که در عالم دنیا داشتند. ((اجداث )) جمع ((جدث )) (بر وزن عبث ) به معنى ((قبر)) است. ((سراع )) جمع ((سریع )) (مثل ظراف و ظریف ) به معنى شخص یا چیزى است که به سرعت حرکت مى کند ((نصب )) جمع ((نصیب )) آن هم به گفته بعضى جمع ((نصب )) (بر وزن سقف ) در اصل به معنى چیزى است که در جایى نصب مى شود و به بت هایى که به صورت قطعه سنگى آن ها را در جاهایى نصب مى کردند و پرستش مى نمودند و روى آن قربانى کرده و خون قربانى را بر آن مى ریختند گفته مى شد، و تفاوتش با ((صنم )) این بود که ((صنم )) بتى بود که داراى شکل و صورت خاصى بود، اما ((نصب )) قطعه سنگ هاى بى شکلى بود که آن ها را به علتى پرستش مى کردند، همان گونه که در آیه 3 سوره مائده مى خوانیم که از جمله گوشت هاى حرام گوشت حیوانى را مى شمرد که روى این بتها ذبح مى شد (و ما ذبح على النصب ) ((یوفضون )) از ماده ((افاضه )) به معنى حرکت سریع است شبیه حرکت سریع آب از سر چشمه. بعضى نیز گفته اند که منظور از ((نصب )) در آیه مورد بحث پرچم ها است که در میان لشکرها با کاروان ها در یک نقطه بر پا مى کنند، و هر کس با سرعت خود را به آن مى رساند، ولى تفسیر اول مناسب تر است .
همین طور در سوره ی روم آیه ی 19 آمده است:
یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ /او زنده را از مرده خارج مى کند، و مرده را از زنده ، و زمین را بعد از مرگ حیات مى بخشد، و به همین گونه روز قیامت برانگیخته مى شوید!
تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 385
چه جاى تعجب که در پایان جهان همه موجودات زنده بمیرند و در رستاخیز همه انسان ها به زندگى جدیدى بازگردند؟! امّا ((خروج حّى از میت )) در مورد زمین هاى مرده که بارها در قرآن براى مسأله معاد روى آن تکیه شده ، براى همه روشن است که در فصل زمستان زمین به صورت مرده درمى آید، نه گیاهى از آن مى روید، نه گلى مى خندد، و نه شکوفه اى مى شکفد، اما در فصل بهار با تعادل هوا و فرو ریختن قطرات حیات بخش باران جنبشى در زمین پیدا مى شود، همه جا گیاهان مى رویند، گل ها مى خندند و شکوفه ها بر شاخه ها آشکار مى شوند، و این صحنه معاد است که در این جهان مى بینیم . و اما در مورد خارج ساختن مرده از زنده آن هم چیز پوشیده و پنهانى نیست دائما در سطح کره زمین درختانى مى میرند و به چوب خشکیده اى تبدیل مى شوند انسان ها و حیوانات حیات خود را از دست داده و به جسد بی جانى مبدل مى گردند. و اما در مورد ((بیرون آمدن موجود زنده از مرده )) بعضى از مفسران آن را به خروج انسان و حیوان از نطفه تفسیر کرده اند و بعضى به تولد مؤمن از کافر و بعضى به بیدار شدن خفتگان . ولى ظاهر این است که معنى اصلى آیه هیچ کدام از این معانى نیست ، چرا که نطفه خود موجود زنده اى است ، و مسأله ایمان و کفر نیز جزء بطون آیه است نه ظاهر آیه ، و موضوع خواب و بیدارى جنبه مجازى دارد زیرا حیات و مرگ حقیقى نیست . ظاهر آیه این است که خداوند همواره موجودات زنده را از موجودات مرده خارج مى سازد، و موجودات بى جان را مبدل به جاندار مى کند. گرچه طبق مسلمات علم امروز در حال حاضر حداقل در آزمایش هاى بشرى و مشاهدات روزمره موردى دیده نشده است که موجودات زنده از موجودات بی جان تولد یابند، بلکه همواره موجودات زنده از تخم یا بذر یا نطفه موجودات زنده دیگرى متولد مى شوند، ولى مسلما در آغاز که ین کره خاکى یک پارچه آتش بود، موجود زنده اى وجود نداشت ، بعدا در شرایط خاصى که علم هنوز آن را به درستى کشف نکرده است موجودات زنده از مواد بی جان با یک جهش بزرگ متولد شدند، اما این موضوع در شرایط فعلى کره زمین در آنجا که در دسترس علم و دانش بشر است دیده نمى شود (البته شاید در اعماق اقیانوسها در پارهاى از شرایط هم اکنون نیز این جهش بزرگ صورت پذیرد). اما آنچه براى ما محسوس و کاملا قابل لمس و درک است این است که موجودات مرده دائما جزء اندام موجودات زنده مى شوند و لباس حیات در تن مى پوشانند، آب و غذایى که ما مى خوریم موجود زنده اى نیست ، اما جزء بدن ما که شده تبدیل به یک موجود زنده مى شود، و سلول هاى تازه اى بر سلول هاى بدن ما افزوده مى گردد چنان که طفل شیرخوار از همین راه به جوان نیرومند قوى پیکرى تبدیل مى گردد. آیا این خارج کردن زندگى از دل مرگ ، و حى از میت نیست ؟! بنابراین مى توان گفت : دائما در نظام عالم طبیعت زندگى از دل مرگ و مرگ از دل زندگى بیرون مى آید به همین دلیل خدایى که آفریننده طبیعت است قادر به احیاى مردگان در جهان دیگر مى باشد البته آیه فوق از نظر بعد معنوى نیز تفسیرهاى دیگرى دارد، از جمله تولد مؤ من از کافر، و کافر از. مؤمن ، عالم از جاهل ، و جاهل از عالم ، صالح از مفسد، و مفسد از صالح است ، همان گونه که در بعضى از روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است . این معانى ممکن است از بطون آیه باشد، چرا که مى دانیم آیات قرآن ظاهر و باطنى دارد، و نیز ممکن است مرگ و حیات معنى جامع و وسیعى داشته باشد که هم جنبه مادى و هم جنبه معنوى را شامل شود.
در روایتى از امام موسى بن جعفر (علیه السلام ) در تفسیر آیه یحیى الارض بعد موتها چنین آمده است : لیس یحییها بالقطر و لکن یبعث الله رجالا فیحیون العدل فتحى الارض لاحیاء العدل ، و لاقامة العدل فیه انفع فى الارض من القطر اربعین صباحا: ((منظور این نیست که خداوند زمین را به وسیله باران زنده مى کند، بلکه مردانى را برمى انگیزد که اصول عدالت را احیا کنند، و زمین با احیاى عدالت زنده مى شود، (بدانید) اقامه عدل در زمین از چهل روز باران نافع تر است )). روشن است این که امام (علیه السلام ) مى فرماید منظور نزول باران نیست نفى انحصار است ، یعنى آیه را منحصرا نباید به باران تفسیر کرد چرا که احیاى معنوى زمین به عدالت از نزول باران نیز پراهمیت تر است .
15 ـ در قسمتی از نامه 55 حضرت علی علیه السلام در اندرز به معاویه فرمودند : .... فاتق الله فی نفسک و نازع الشیطان قیادک واصرف إلی الآخره وجهک فهی طریقنا و طریقک ..... پس درباره ی خود از خدا بترس و زمام خود از دست شیطان به در کن و روی به آخرت نه که راه آخرت راه ماست و راه توست .
16 ـ حضرت علی علیه السلام درقسمتی از خطبه ی175 در اندرز به مردم و فضائل قرآن کریم که آن را در اوائل خلافت خود فرموده اند: .... و قد قلتم (( ربنا الله )) فاستقیموا على کتابه و على منهاج امره و علی الطریقه الصالحه من عبادته ثم لا تمرقوا منها و لا تبتدعوا فیها ولا تخالفوا عنها فإن اهل المروق منقطع بهم عندالله یوم القیامه .... (( شما گفتید پروردگار ما (( الله )) است اکنون بر سر این سخن پایمردى کنید، بر انجام دستورهاى کتاب او، و در راهىکه فرمان داده ، و بر طریقه ی شایسته ی عبادت او پایدار مانید و از آن راه که در پیش پای شما گشاده است بیرون مروید و در دین بدعت مگذارید و با دین مخالفت ننمایید زیرا آنان که از آن راه پای بیرون نهند روز قیامت از آوردن حجت در نزد خدا مانده شوند .
در سوره ی فصلت آیه ی 30 دراین باره آمده است:
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ
کسانى که گفتند پروردگار ما خداوند یگانه است سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنها نازل مى شوند که نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است.