مشترکات قران و نهج البلاغه در باره قیامت ومعاد
کاری از : محبوبه عباسی کاریز بالا و فرشته حسینی
1-حضرت علی (ع)در وصیت به امام حسن (ع) که در آن اندرزهای بسیاری فرموده و راه های سعادت و نیک خواهی را نشان داده است فرمود: ( نامه 31) ....واعلم أ نک إنما خلقت للآخره لا للدنیا و للفناء لا للبقاء و للموت لا للحیاه و أنک فی منزل قلعه و دار بلغه و طریق إلی الآخره و أنک طرید الموت الذی لا ینجو منه هاربه و لا یفوته طالبه ....... وبدان که تو را برای آخرت آفریده اند نه برای دنیا. برای فنا آفریده اند نه برای بقا و برای مرگ آفریده اند نه برای زندگی . در سرایی هستی ناپایدار که بایداز آن رخت بربندی . تنها روزی چند در آن خواهی زیست . راه تو راه آخرت است وتو شکار مرگ هستی .مرگی که نه تو را از آن گریز است و نه گزیر ...
در کتاب غررالحکم و دررالکلم آمده است :
ــ إنک مخلوق للآخره فاعمل لها
همانا تو برای آخرت آفریده شده ای ، پس برای آن عمل کن .
ــ من عمل للمعاد ظفر بالسداد
کسی که برای روز بازگشت عمل کند به راه درست و راست دست یافته است .
2 ـ حضرت علی(ع) در نکوهش خوهای زشت وکردارهای ناشایسته فرموده است: (حکمت 121)
.... وعجبت لمن نسی الموت و هو یری من یموت !
وعجبت لمن أنکر النشأه الأخری و هو یری النشأه الاولی.
و عجبت لعامر دار الفناء و تارک دار البقاء !
... ودر شگفتم از کسی که مرگ فراموش می کند و مردگان را می بیند .
و درشگفتم از کسی که منکر روز رستاخیز است وحال آن که پدید آمدن نخستین را می بیند .
و در شگفتم از کسی که دنیای فانی را آباد می سازد و جهان باقی را وا می گذارد .
در کتاب غررالحکم و دررالکلم آمده است:
ــ عجبت لمن عرف ربه کیف لا یسعی لدار البقاء.
در شگفتم از کسی که پروردگار خود را شناخته است که چگونه برای سرای جاوید تلاش نمی کند .
3 ـ از خطبه های امام علی (ع) راجع به مرگ و قیامت است : ( خطبه 21)
فإن الغایه أمامکم ، و إن وراءکم الساعه تحدوکم ، تخففوا تلحقوا ،فإنما ینتظر بأولکم آخرکم .
آخرین منزل رویاروی شماست و مرگ پشت سرتان . و با آواز خود شما را به پیش می راند . سبکبار شوید تا برسید .زیرا آنان که ازپیش رفته اند چشم به راه شما واپس ماندگانند .
در کتاب غررالحکم و دررالکلم آمده است :
ــ تخففوا فإن الغیه امامکم و الساعه من ورائکم تحدوکم
بار سبک نمایید ، همانا سرانجام پیش روی شماست و قیامت از پشت سر ، شما را می راند.
4ـ حضرت در خطبه 84 بعد از ذکر توحید و بعضی از صفات حق تعالی در قسمتی از این خطبه در پند و اندرز به مردم می فرمایند :
..... و کل نفس معها سائق و شهید : سائق یسوقها إلی محشرها و شاهد یشهد علیها بعملها .
.... و هر کس را با او کسی است که می راندش به سوی محشر و شهادت می دهد به اعمال او .
خداوند در قرآن سوره ق آیه21 می فرماید:
وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ
هر انسانى وارد محشر مىگردد در حالى که همراه او حرکت دهنده و گواهى است!
تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 258
نفخه دوم و رستاخیز است .در آیه بعد وضع انسان ها را به هنگام ورود در محشر چنین بیان مى کند:
((در آن روز هر انسانى (اعم از نیکوکار و بدکار) وارد عرصه محشر مى شود، در حالى که همراه او سوق دهنده و گواهى است )) (و جائت کل نفس معها سائق و شهید).
((سائق )) او را به سوى دادگاه عدل الهى مى راند، و ((شهید)) بر اعمال او گواهى مى دهد.
درست همچون دادگاه هاى این جهان که مأمورى همراه شخص متهم است و شاهدى بر اعمال او، شهادت مى دهد.
بعضى احتمال داده اند که ((سائق ))، آن کسى است که نیکوکاران را به سوى بهشت ((سوق )) مى دهد و بدکاران را به سوى دوزخ ، ولى با توجه به کلمه ((شهید)) (شاهد و گواه ) معنى اول یعنى سوق به دادگاه عدل الهى مناسب تر است . در اینکه این سوق دهنده و شاهد از فرشتگان است یا غیر آنها؟ تفسیرهاى گوناگونى کرده اند . بعضى گفته اند ((سائق )) فرشته نویسنده حسنات است ، و شهید فرشته نویسنده سیئات ، و به این ترتیب آن ها فرشتگانى هستند که در آیات گذشته اشاره شده است .
از روایتى چنین استفاده مى شود که سائق ، فرشته ، مرگ است و شهید پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله ) اما این روایت با توجه به لحن آیات ، ضعیف به نظر مى رسد.
بعضى نیز گفته اند: ((سائق )) فرشته اى است که هر انسانى را سوق مى دهد، و شهید عمل انسان است . و نیز گفته شده ((سائق )) فرشته است ، و ((شهید)) اعضاى تن انسان ، و یا نامه اعمال او که به گردنش آویخته مى شود.
این دو وصف است ، یعنى فرشته اى همراه او است که هم او را به دادگاه الهى سوق مى دهد، و هم گواه بر اعمال او است .
ولى غا لب این تفسیرها خلاف ظاهر آیه است و ظاهر آیه چنان که غالب مفسران نیز فهمیده اند این است که دو فرشته با هر انسانى مى آید یکى او را سوق میدهد و دیگرى گواه اعمال او است.
ناگفته پیداست که گواهى بعضى از فرشتگان منافاتى با وجود گواهان دیگر در صحنه قیامت ندارد، گواهانى هم چون انبیاء، اعضاى بدن ، نامه اعمال و زمان و مکانى که گناه در آنجا انجام گرفته است .
به هر حال ، فرشته اول در حقیقت مانع از فرار است ، و فرشته دوم مانع از انکار و به این ترتیب هر انسانى در آن روز گرفتار اعمال خویش است و راه گریزى از جزا و کیفر آن ها وجود ندارد.
در اینجا به مجرمان ، یا به همه انسان ها، خطاب مى شود که ((تو از این دادگاه بزرگ غافل بودى ، و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم ، و امروز چشمت کاملا تیز بین است ))!
در کتاب غررالحکم و دررالکلم آمده است :
ــ المرء لا یصحبه إلا العمل
انسان را چیزی جز عمل همراهی نمی کند.
5ـ حضرت علی (ع) در بی اعتمادی به دنیا و مهیا شدن برای آخرت می فرمایند: (خطبه 28)
أما بعد فإن الدنیا قد أدبرت و آذنت بوداع ، و إن الآخره قد أقبلت و أشرفت بإطلاع ، علی و إن الیوم المضمار ، و غدا السباق ، و السبقه الجنه و الغایه النار ....
اما بعد دنیا روی در رفتن دارد و بانگ وداع برداشته و آخرت روی درآمدن دارد و به ناگاه ، رخ می نماید . بدانید که امروز روز به تن و توش آوردن اسبان است و فردا روز مسابقه . هر که پیش افتد بهشت جایزه اوست و هر که واپس ماند آتش جایگاه اوست.
در کتاب غررالحکم ودررالکلم آمده است :
ــ الا و قد أمرتکم بالظعن و دللتم علی الزاد فتزودا من الدنیا ما تحوزون به أنفسکم غدا
آگاه باشید ، شما به سفر فرمان داده شده اید و به تهیه توشه راهنمایی گردیده اید ،پس از دنیا توشه برگیرید تا فردا با آن نفس خویش را نگاه دارید .
6 ـ حضرت علی (ع )در خطبه ای که در وصف دین اسلام و مدح رسول اکرم و سرزنش اصحاب خود از جهت سهل انگاری در جنگ با معاویه لشگر شام فرموده اند به این مطلب اشاره نموده اند که : (خطبه 105)
..... و الموت غایته ، و الدنیا مضماره ، و القیامه حلبته ، و الجنه سبقته .
..... مرگ پایان مدت ، و دنیا جای مسابقت و مکان دوانیدن اسب های آن قیامت است و بهشت جایزه کسانی است که در مسابقت پیش افتد .
در کتاب غررالحکم ودررالکلم آمده است :
ــ إنما الدنیا دار ممر و الآخره دار لمستقر ، فخذوا من ممرکم لمستقرکم و لا تهتکوا أستارکم عند من یعلم أسرارکم .
همانا دنیا سرای گذر است و آخرت جایگاه همیشگی ، پس از گذرگاه برای قرارگاه خویش توشه برگیرید ، و پرده های خود را نزد کسی که اسرار شما را می داند ، مدرید .
7 ـ حضرت علی (ع) در قسمتی از خطبه 152ـ بعد از ذکر توحید و صفات خداوند و صحبت درباره ی انتقال خلافت به آن بزرگوار و ستودن ائمه هدی و اندرز به مردم و وصف کسی که در راه ضلالت و گمراهی سرگردان است ـ درباره گناهکاران و اندرز به شنوندگان می فرمایند :
.... و اذکر قبرک فإن علیه ممرک ، و کما تدین تدان ، وکما تزرع تحصد ، وما قدمت الیوم تقدم علیه غدا ، فامهد لقدمک ، و قدم لیومک ...
..... و به یاد گورت باش که آنجا گذرگاه توخواهد بود . هرچه کرده ای ، همان گونه کیفر بینی و هر چه کشته ای همان می دروی و هر چه امروز پیشاپیش فرستاده ای فردا فراروی تو نهند . جای پای استوار کن و برای آن روز توشه ای بیندوز .
در کتاب غررالحکم ودررالکلم آمده است :
ــ کما تزرع تحصد
هم چنان که می کاری ، درو خواهی کرد.
ــ الأعمال فی الدنیا تجاره الآخره
اعمال در دنیا بازرگانی در آخرت است .
خداوند در سوره فاطر آیه ی 14 می فرماید :
إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ
و کسانى را که جز او مى خوانید (و مى پرستید) حتى به اندازه پوست نازک هسته خرما حاکمیت (و مالکیت ) ندارند!
اگر آنها را بخوانید صداى شما را نمى شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمى گویند، و روز قیامت شرک (و پرستش ) شما را منکر مى شوند، و هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق ) با خبر نمى سازد.
تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 214
سپس مى افزاید: اگر آن ها را براى حل مشکلات خود بخوانید هرگز صداى شما را نمى شنوند (ان تدعوهم لا یسمعوا دعائکم ).چرا که قطعاتى از سنگ و چوب بیش نیستندجمادند و بی شعور! و به فرض که ناله و اصرار و الحاح شما را بشنوند هرگز توانایى پاسخگویى به نیازهاى شما ندارند (و لو سمعوا ما استجابوا لکم ).
چرا که روشن شد حتى به اندازه پوست نازک هسته خرمایى مالک سود و زیانى در جهان هستى نیستند، با این حال چگونه انتظار دارید که براى شما کارى صورت دهند یا گره اى را بگشایند؟
و از این بالاتر ((روز قیامت که مى شود آن ها پرستش و شرک شما را منکر مى شوند (و یوم القیامة یکفرون بشرککم ). و مى گویند: خداوندا این ها پرستش ما نمى کردند بلکه هواى نفس خویش را در حقیقت مى پرستیدند. این شهادت و گواهى یا به زبان حال است که هر کس به بت ها بنگرد با گوش هوش این سخن را از آنان می شنود، و یااین که همان خداوندى که در آن روز اعضاء و جوارح و پوست تن انسان را به سخن در مى آورد به آن ها فرمان سخن گفتن می دهد، تا شهادت دهند که این بت پرستان منحرف اوهام و شهوات خود را در حقیقت پرستش مى کرده اند.
این آیه شبیه چیزى است که در آیه 28 سوره یونس آمده است ، آن جا که مى فرماید: (و یوم نحشرهم جمیعا ثم نقول للذین اشرکوا مکانکم انتم و شرکائکم فزیلنا بینهم و قال شرکائهم ما کنتم ایانا تعبدون )به خاطر بیاورید روزى را که همه آنها را جمع می کنیم سپس به مشرکان می گوییم شما و معبود هایتان در جاى خود باشید (تا به حساب تان رسیدگى شود) سپس آن ها را از هم جدا می کنیم (تا از هر یک جداگانه سؤال شود) در این جا معبود هایشان به آن ها مى گویند: شما هرگز ما را عبادت نمى کردید؟!
جمعى از مفسران احتمال داده اند که این تعبیرات در مورد معبود هایى هم چون فرشتگان و حضرت مسیح (علیها السلام ) باشد، چرا که سخن گفتن روز قیامت تنها از آن ها ساخته است و جمله ((ان تدعوهم لا یسمعوا دعائکم )) اشاره به این است که آن ها آن چنان به خود مشغولند که اگر آنها را بخوانید سخنان شما را نمى شنوند.
ولى با توجه به وسعت مفهوم و الذین تدعون من دونه ظا هر این است که منظور بت ها است ، به خصوص این که جمله ((ان تدعوهم لا یسمعوا دعائکم )) (اگر آن ها را بخوانید صداى شما را نمى شنوند) ظاهرا مربوط به دنیاست .
در پایان آیه براى تأکید بیشتر مى فرماید: ((هیچ کس مانند خداوندى که از همه چیز آگاه است تو را با خبر نمى سازد)) (و لا ینبئک مثل خبیر).
اگر مى گوید: بت ها در قیامت پرستش شما را انکار مى کنند، و از شما بیزارى مى جویند، تعجب نکنید، زیرا کسى از این موضوع خبر می دهد که از تمام عالم هستى و ذره ذره آن آگاه است آینده هم چون گذشته و حال در پیشگاه علم او روشن و آشکار است .
گرچه مخا طب در این جمله ظا هرا شخص پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) است ، ولى پیداست که نظر به همه انسان ها است .
نکته :
سوء استفاده از آیات و تفسیرهاى انحرافىگرچه در خلال تفسیر آیات روشن شد که منظور از آخرین آیه مورد بحث (ان تدعوهم لا یسمعوا دعائکم ...) بت ها است که نه گوش شنوایى براى تقاضا هاى عابدان خود دارند، و نه اگر می داشتند قادر بر حل مشکلى بودند، و نه در جهان هستى سر سوزنى مالکیت و حاکمیت دارند.
8 ـ حضرت علی (ع) در قسمتی از خطبه 155 در ذیل سخنانش در مورد ایمان می فرمایند :
.... و بالقیامه تزلف الجنه للمتقین ، و تبرز الجحیم للغاوین . و إن الخلق لا مقصر لهم عن القیامه ، مرقلین فی مضمارها إلی الغایه القصوی .
و به وسیله دنیا آخرت به دست آید و [ به سبب قیامت ، بهشت برای نیکوکاران نزدیک آورده شود و جهنم برای عصیانگران افروخته گردد]. جایی نیست که مردم را از قیامت باز دارد . مردم در میدان قیامت می تازند تا به نهایتش رسند .
در قرآن سوره ی شعراء آیه ی 91 آمده است:
وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغاوِینَ
و دوزخ براى گمراهان آشکار مى گردد.
تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 268و 269
این در حقیقت قبل از ورود آنها به بهشت و دوزخ است که هر یک از این دو گروه منظره جایگاه خود را از نزدیک مىبینند: مؤ منان مسرور و گمراهان وحشت زده مى شوند، و این نخستین برنامه هاى پاداش و کیفر آنها است . جالب اینکه نمى گوید: پرهیزگاران را به بهشت نزدیک مى کنند، بلکه مى گوید بهشت را به آنها نزدیک مى سازند و این اشاره به مقام بسیار با عظمت و پرارزش آنها است . ین نکته نیز قابل دقت است که تعبیر به غاوین (گمراهان ) همان تعبیرى است که در داستان شیطان بعد از آنکه از درگاهخدا رانده شد آمده است آنجا که خداوند مى فرماید: ان عبادى لیس علیک علیهم من سلطان الا من اتبعک من الغاوین : تو بر بندگان من سلطه اى نخواهى داشت مگر گمراهانى که پیروى تو مى کنند (سوره حجر آیه 42).
هم چنین در سوره ی عنکبوت آیه ی 2 آمده است:
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون
آیا مردم گمان کردند به حال خود رها مى شوند و آزمایش نخواهند شد؟!
تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 202 تا 204
شأن نزول :بعضى از مفسران روایتى نقل کرده اند که بر طبق آن یازده آیه آغاز این سوره در مدینه نازل شده ، در موردمسلمانانى که در مکه بودند و اظهار اسلام مى کردند اما حاضر به هجرت به مدینه نبودند، آن ها نامه اى از برادران خود درمدینه دریافت داشتند که در آن تصریح شده بود: ((خدا اقرار به ایمان را از شما نمى پذیرد مگر اینکه هجرت کنید و به سوى ما بیایید)) آن ها تصمیم به هجرت گرفتند ومکه خارج شدند، جمعى از مشرکان به تعقیب آنان پرداختند و با آنان پیکار کردند بعضى کشته شدند و بعضى نجات یافتند (و احتمالا بعضى نیز تسلیم شده به مکه بازگشتند). بعضى دیگر ((آیه دوم )) را در مورد عمار یاسر و جمعى دیگر از مسلمانان نخستین مى دانند که ایمان آوردند و سخت تحت شکنجه دشمنان واقع شدند. بعضى گفته اند آیه هشتم در مورد اسلام آوردن ((سعد بن ابى وقاص )) نازل شده . ولى بررسى خود این آیات نشان مى دهد که هیچ دلیلى بر مسأله ارتباط آیات با هجرت در آن ها نیست تنها بیانگرفشارهایى است که بر مؤ منان در آن زمان از ناحیه دشمنان ، و حتى گاه از ناحیه پدران و مادران مشرک آنها وارد مىشد. این آیات مسلما نان را تشویق به استقامت و پایمردى در برابر موج فشار دشمن مى کند، و اگر سخن از جهاد به میان آورده نیز ظاهرا جهاد در همین زمینه است ، نه جهاد مسلحانه دسته جمعى و گروهى ، که دستور آن در مدینه نازل شد. و نیز اگر سخن از منافقان مى گوید ممکن است اشاره به گروه سست ایمانى باشد که احیانا در مکه در لابه لاى مسلمانان وجود داشتند، گاه با مسلمانان همراه بودند و گاه با مشرکان ، و کفه هر کدام سنگینتر مى شد به سوى او مى چرخیدند! به هر حال پیوستگى و انسجام آیات این سوره ایجاب مى کند که همه آن ها را ((مکى )) بدانیم و روایات بالا که خود با یکدیگر انسجام ندارد نمى تواند این بهم پیوستگى را بر هم زند.
آزمایش الهى یک سنت جاویدان باز در آغاز این سوره به حروف مقطعه (الف - لام - میم ) برخورد مى کنیم که تاکنون بارها تفسیر آن را از دیدگاه هاى مختلف بیان کرده ایم . بعد از ذکر حروف مقطعه به یکى از مهمترین مسائل زندگى بشر که مسأله شدائد و فشارها و آزمون هاى الهى است اشاره مى کند. نخست مى گوید: ((آیا مردم گمان کردند همین اندازه که اظهار ایمان کنند و شهادت به توحید و رسالت پیامبر دهند به حال خود واگذارده خواهند شد و امتحان نمى شوند))؟! (احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون ). بعد بلافاصله به ذکر این حقیقت مى پردازد که امتحان یک سنت همیشگى و جاودانى الهى است ، امتحان مخصوص شما جمعیت مسلمانان نیست ، سنتى است که در تمام امت هاى پیشین جارى بوده است . مى فرماید: ((ما کسانى را که قبل از آنها بودند آزمایش کردیم )) (ولقد فتنا الذین من قبلهم ). آن ها را نیز در کوره هاى سخت امتحان افکندیم ، آن ها نیز همچون شما در فشار دشمنان بیرحم و جا هل و بی خبر و متعصب و لجوج قرار داشتند، همیشه میدان امتحان باز بوده و گروهى در این میدان شرکت داشته اند. باید هم چنین باشد چرا که در مقام ادعا هر کس مى تواند خود را برترین مؤ من ، بالاترین مجا هد، و فداکارترین انسان معرفى کند، باید وزن و قیمت و ارزش این ادعا ها از طریق آزمون روشن شود، باید معلوم گردد تا چه اندازه نیات درونى وآمادگی هاى روحى با این گفته ها هماهنگ یا ناهماهنگ است ؟
9 ـ آن حضرت در خطبه ی 156 پس از اندرز و پرهیزکاری درباره ی تهیه ی توشه ی آخرت می فرمایند:
....ألا فما یصنع بالدنیا من خلق للآخره ؟ وما یصنع بالمال من عما قلیل یسلبه و تبقی علیه تبعته و حسابه ؟
.... به راستی کسی را که برای آخرت آفریده شده با دنیا چه کار ؟ و چه سود از مال و خواسته وقتی که پس از اندکی می ربایندش و او در گرو بازخواست و حساب آن بماند ؟
در کتاب غررالحکم ودررالکلم آمده است :
ــ المال و البنون زینه الحیوه الدنیا و العمل الصالح حرث الآخره
مال و فرزندان آرایش زندگی دنیا هستند و عمل شایسته کشتکاری برای آخرت است .
10 ـ در قسمتی از خطبه 163حضرت علی (ع) خطاب به عثمان فرمودند( هنگامی که فساد و تبهکاری عثمان و کارگردانان او در مدینه و سایر شهرها شیوع پیدا نمود جمعی از اهل مدینه به مردم شهرها نوشتند و نزد آن بزرگوار گرد آمده از کردارهای ناپسند عثمان شکایت کردند و درخواست نمودند تا حضرت از جانب ایشان با او گفت وگونماید و بخواهد که رضای آن ها را فراهم نماید پس امام علیه السلام نزد عثمان رفتند ):
.... فإنه کان یقال : یقتل فی هذه الأمه إمام یفتح علیها القتل و القتال إلی یوم القیامه و یلبس أمورها علیها و یبث الفتن فیها فلا یبصرون الحق من الباطل یموجون فیها موجا و یمرجون فیها مرجا.
.... زیرا گفته می شد – از رسول الله (ص) – که : در این امت پیشوایی کشته می شود ودر کشت و کشتار تا روز قیامت به روی امت گشوده می شود و کارها را بر آنان مشتبه می کند . پس بذر فتنه ها پراکنده گردد و مردم حق از باطل نشناسند و کشاکش آن فتنه ها با یکدیگر بستیزند وآشوب کنند و کارشان به هرج ومرج کشد.
11 ـ حضرت علی علیه السلام در قسمتی از حکمت 6 بعد از نکوهش خودبینی و سود صدقه وبخشش به بینوایان و در این که هر کس به پاداش و کیفر کردار خود می رسد می فرمایند :
...... و أعمال العباد فی عاجلهم نصب أعینهم فی آجلهم .
...... اعمال بندگان در این جهان مقابل چشم آن هاست در آن جهان.
در سوره آل عمران آیه 30در همین مطلب آمده است :
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ
آیه 30
آیه و ترجمه
یَوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَت مِنْ خَیرٍ محْضراً وَ مَا عَمِلَت مِن سوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَدَا بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکمُ اللَّهُ نَفْسهُ وَ اللَّهُ رَءُوف بِالْعِبَادِ(30)
روزى که هر کس ، آنچه را از کار نیک انجام داده ، حاضر می بیند، و آرزو مى کند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده ، فاصله زمانى زیادى باشد.خداوند شما را از (نافرمانى ) خودش ، بر حذر مى دارد، و (در عین حال ،) خدا نسبت به همه بندگان ، مهربان است .
تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 504 تا511
ـ حضور اعمال انسان ها در قیامت
این آیه تکمیلى است بر آن چه در آیه قبل آمد، و از حضور اعمال نیک و بد در قیامت پرده بر مى دارد، مى فرماید: ((به یاد آورید روزى را که هر کس آن چه را از کار نیک انجام داده حاضر می بیند و هم چنین آنچه را از کار بد، انجام داده است )) (یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء).
((در حالى که دوست مى دارد میان او و آن اعمال بد فاصله زمانى زیادى باشد)) (تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا).
نمی گوید آرزو مى کند اعمال بدش نابود شود زیرا مى داند چیزى در جهان نابود نمى شود، بلکه آرزو مى کند با آن فاصله بگیرد.
((امد)) در لغت به معنى زمان محدود است ، و تفاوت آن با ((ابد)) این است که ابد، زمان نامحدود را مى گوید، و غالبا امد توجه به انتهاى زمانى و سر رسید مدت دارد، هر چند به معنى زمان محدود (در برابر نامحدود) نیز به کار می رود .