سخن آشنا | ||
تعلیم و تربیت وخداشناسی از طریق دعا در صحیفه سجادیه یکی از راه های تعلیم و تربیت که امام سجاد «علیه السلام» در پیش گرفته بودند القاء مفاهیم معارف دینی از طریق گفتگو با معبود بود که بخشی از آن در قالب دعا در کتابی به نام « صحیفه سجادیه»گرد آمده است. این کتاب که به« زبور آل محمد» و« انجیل اهل البیت» معروف شده ، توسط امام محمد باقر «علیه السلام» و زید شهید نقل شده است. و به دلیل دربر داشتن مضامین عالی و بلاغت و فصاحت در خور و شایسته، از برجسته ترین آثار بیانی و در عین حال معرفتی، تربیتی، اخلاقی و کلامی است، تا آن جا که نویسندگان آن را «اخت القرآن» نامیده اند . صحیفه سجادیه تنها شامل راز و نیاز با خدا وبیان حاجت در پیشگاه وی نیست، بلکه دریایی بیکران از علوم و معارف اسلامی و معارف بلند توحیدی است که با لطافت نیایش همراه شده است. مسائل عقیدتی، کلامی، فلسفی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پاره ای از قوانین طبیعی و احکام شرعی نیز در قالب دعا مطرح و بیان شده است دعاها شامل معرفت خدای تعالی، ایمان عمیق، کمال خضوع و تذلل وبندگی در برابر معبود یگانه، برنامه های اخلاقی در جهت تعالی روح انسانی و نیز حقایق علمی است.
گرچه کتاب صحیفه مضمون دعایی و انشایی دارد اما همه معارف ناب الهی و آن چه مورد نیاز سالکان الی الله است در آن گرد آمده است واز این رو سرچشمه فیض و مشعل هدایت، مدرسه اخلاق الهی و تهذیب به شمار می آید که همواره دست نیاز انسان بسوی آن بلند است. آیا گزاره های دعایی و انشائی صلاحیت علمی دارند؟
اگر چه صحیفه به عنوان متنی دعایی و انشائی شهرت یافته است وظاهر سیاق کلام امام سجاد «علیه السلام» نیز آن را تایید می کند ولی اولاً: می توان این عبارات را به گزاره های اخباری(مرکب تام خبری) بازگرداند و سپس با ترتیب دادن قیاس به بررسی صدق و کذب آن ها پرداخت. در قرآن کریم نیز نمونه هایی از عبارات انشائی وجود دارد مانند:« اى کسانى که ایمان آوردهاید در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تا این که بدانید چه مىگویید » این جمله امری است اما در حقیقت ازعلت امر خبر می دهد :« اگر با حال مستی نماز بخوانید، نمی فهمید که چه می گویید» این گزاره خبری قابل صدق و کذب است. ویا :« نماز را برپای دار که نماز از کار زشت و ناپسند باز مىدارد» و برگردان آن این است:« کسی که نماز می خواند از فحشاء و منکر به دور است» پس امرالهی در حقیقت با علتی همراه است که آن علت مبنای نظری فعل نماز خواندن است ثانیاً: براهین عقلی و نصوص دینی اثبات می کند که انسان فاعل علمی است یعنی رفتار های او پیشینه علمی دارد هر چقدر این مقدمه پاک تر و واقع نما تر باشد، فرآیند عملی آن نیز خالص تر خواهد بود.
عصمت و مصونیت از خطا ی انبیاء و اولیاء به همین نکته باز می گردد. زیرا هرچه آگاهی پاک تر باشد خطا در عمل نیز کاهش می یاد. همه خطاها در تصورات و به دنبال آن در تصدیقات رخ می دهند. حال اگر این منبع آگاهی به علم لایزال الهی متصل باشد مصونیت از خطا و گناه حتمی خواهد بود و این است معنای عصمت. بنابراین می توان از اقوال معصوم وگزاره های دینی جملات مرکب تام خبری استخراج کرد تا مبنای فکری عمل مناجات و مبین دلیل آن باشد. امام سجاد «علیه السلام» در مقام عصمت دعا می گویند. دعایی که از معرفت اصیل و خطاناپذیر تراوش کرده است. دعا قائم به دعاکننده است و از درون و معرفت او خبر می دهد به همین خاطر نمایانگر سطح آگاهی اوست زیرا سخن شخص، نماینده بخش پنهانی وجود اوست.
تا شخص سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
اقسام دعا
دعا نزد اهل معرفت دو گونه است:
1- دعایی که به قصد دست یابی به حاجتی خوانده می شود.
2- دعایی که صرفا برای اظهار فقر و بندگی است و داعی چشمداشتی به اجابت و روایی حاجت ندارد. در این حالت دعا نقش آلی و ابزاری ندارد، به تعبیر دیگر اهمیت دعا به خاطر فضیلت خود دعاست نه ابزار رسیدن به چیزی؛ چنان که امام سجاد «علیه السلام» در دعای شانزدهم می فرماید: «و من اى معبود من، آن بنده توأم که چون او را به دعا فرمان دادى، گفت: لبیک؛ و سعدیک، اینک منم اى پروردگار من که در پیشگاهت به خاک افتادهام »(دعای 16)فضیلت دعا از آن جهت است که مطلوب و محبوب خداست؛ زیرا بندگی با دعا و مسئلت ظهور می یابد و عدم درخواست از خداوند نمایش بی نیازی است، اگرچه به طور تکوینی همه چیز مهر فقر و فاقه بر پیشانی دارند ولی در نظام تشریعی این فقربا طلب و عرض نیاز آشکار می شود. این گونه دعا مناجات نامیده می شود. همان گونه که پیشترگفته شد، هر کلامی قائم به صاحب کلام است پس اگر داعی، اهل معرفت حقیقی باشد، مناجات او اخبار از حقایق ناب و بی شائبه ای است که بر زبان می راند.
توحید ذاتی
وجود هر موجودی را ذات و حقیقت آن موجود میگویند و در مقابل آن صفت و فعل است که خصوصیات شخصی چیزی را تشکیل میدهد اما درذات این جهت مورد نظر نیست. ذات به چندین معنی استفاده میشود مانند: تمامیت یک چیز، تمام حقیقت یک چیز، هویت شخصی هر چیزی اعم از واجب و ممکن و به تعبیر دقیق تر ذات یعنی دارایی که به طور عمده به فقیر و غنی تقسیم می شود و بدین معناست که یکی دارایی اش همه چیز است بلکه خود عین دارایی است و دیگری دارایی اش همان ناداری اوست و محال است در دارا بودن ازذات یا وصفی و چیزی با خداوند شریک شود.
در این باره در صحیفه آمده است:« و ای آن که حاجتهای نیازمندان از او قطع نمی شود... و آنان را به احتیاج و تنگدستی نسبت داده ای و ایشان هم احتیاج به تو را سزاوارند » (دعای 13) احتیاج و فقر، ذاتی ممکنات و غنا، ذاتی خداوند است و هرگز از ذاتشان زوال و انفکاک نمی یابد. توحید ذاتی یعنی محال بودن وجود ذات دیگری به عنوان شریک زیرا ذات خداوند غنی، نامتناهی ویگانه است و با فرض همتا داشتن، متناهی خواهد شد. محال است که نامتناهی متناهی باشد، زیرا منجراجتماع نقیضین می شود علاوه برآن با وجوب وجود او نیز ناسازگار است. در اثبات احدیت ذات، صرف عدم پذیرش تعدد، اگرچه شرط لازم است ولی کافی نیست. در واقع هنگامی احدیت ذات بخوبی درک می شود که بتوان بساطت وعدم ترکب آن را اثبات نمود. زیرا اگر ترکب را بپذیریم لاجرم می بایست چیزی غیر از ذات موجود باشد تا ذات با آن ترکیب یافته باشد، بدین خاطر که ترکیب چیزی با خودش و یا با عدم قابل تصور نیست. پس تا عدم ترکب ثابت نشود احدیت معلوم نمی شود. سوره اخلاص که توحیدی ترین سوره های قرآن به شمار میرود، ابتدا با وصف احدیت شروع می شود و دلیل در آیه بعدی آمده است. امام سجاد «علیه السلام» همسو با این آیات می فرماید: « که تو آن یکتای یگانه بینیازی که نه فرزندی آوردهای و نه فرزند کسی بودهای، و هیچ کس همتای تو نیست» (دعای 35) فرزند داشتن نشانه ترکب ذات و نیازمندی است و با وجوب وجود خداوند ناسازگار است.
از دیدگاه حکمت متعالیه ذات واجب تعالی دارای وحدت حقه حقیقیه است واین وصف از اوصاف ذاتی او به شمار می رود. بدین معنا که هر دومی برایش فرض شود به خود او باز می گردد و این وحدت را امام «علیه السلام» با مفهوم «صمد» و «صمد » را نیز با عبارت « الَّذِی لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ » و« لَمْ یَکُنْ لَکَ کُفُواً أَحَدٌ.» (دعای 35) تفسیرمی فرماید. به دلیل این که این اوصاف ذاتی خداست و ویژه او؛ کسی را همراهی و همسانی با او نخواهد بود. «احد» است بدین خاطرکه «صمد» است و صمد موجودی است که خلأ کمال در ذات او راه ندارد تا بواسطه آن رفع نیاز از خود بنماید. آنچه به عنوان مخلوق می آفریند جدایی از او ندارد تا همانند جدا شدن فرزند از وجود والدین باشد پس خلق کردن او همانند زایش فرزند نیست؛ خود نیز زاده نشده است؛ زیرا نشان نیازمندی به موجود دیگری است که در وجود تقدم ذاتی برواجب تعالی داشته باشد حال آنکه اولی جز او نیست همچنان که آخری نیز جز او متصور نیست. امام «علیه السلام» در دعای دیگری می فرماید:« تویی آن که پایانی برای تو نیست تا محدود و منتهی گردی، و (در عقول و اوهام) مصور نشده ای تا دریافته شوی و والد نبوده و فرزندی نیاورده ای تا مولود و زاییده شده باشی»(دعای47 ) ولد و والد دو مفهوم اضافی هستند تصور یکی مستلزم تصور دیگری است. پس اگر خدا والد باشد حتما مولود نیز خواهد بود.امام«علیه السلام» با عباراتی رسا وبدون پیچیدگی، یکتایی ذات حق تعالی رابیان می کند. ادامه دارد ....
[ شنبه 89/8/22 ] [ 12:1 صبح ] [ فاطمه فرضعلی ]
[ نظرات () ]
|
f="http://far30book.ir">فارسی بوک | |
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |