نویسندہ؛ سید عارف حسین کاظمی
دانشکه الهیات دانشگاہ فردوسی مشھد
اگر تشیع عبارت است از قبول ولایت، آیا مترادف با تصوف نیست؟
صوفیه همانند شیعیان معتقد به ولایت و وجود ولی در عالم اند و می گویند هرگز عالم از این کاملان خالی نیست و به برکت ایشان بلایا از خلق عالم مندفع می گردد; و این مسئله باعث شده که پنداشته شود تصوف و تشیّع مترادف یا عین هم اند; حتی سید حیدر آملی گفته است که شیعه ای که صوفی نباشد شیعه نیست و صوفی ای که شیعه نباشد صوفی نیست.
در مسئله ی ولایت بین تشیع و تصوف تفاوت عمیقی وجود دارد و برای روشن شدن این تفاوت و افتراق، بیان مسائل زیر لازم است:
مسئله ی اول: معنای لغوی ولایت: در لغت برای ولایت معانی متعددی از قبیل قرب، محبت، نصرت، ربوبیت، حق تصرف و امثال این ها ذکر شده، لکن معنایی که راغب در مفردات برای ولایت ذکر نموده است جامع ترین معناست. وی می گوید:
الولاء و التوالی به این معناست که دو چیز یا بیشتر از آن، طوری در کنار هم قرار بگیرند که چیز دیگری بین آنها فاصله نباشد.
این معنا در تمام معانی دیگری که برای ولا و ولایت ذکر شده به نحوی وجود دارد.
مسئله ی دوم: ولایت در اصطلاح شیعه: در اصطلاح شیعه از ولایت معانی مختلفی اراده می شود که نیاز به توضیح دارد.
شهید مطهری(رحمه الله) برای ولا و ولایت در کتاب ولاءها و ولایتها اقسامی ذکر کرده است و ما هم بحث را بر اساس همین تقسیمات مطرح می کنیم.
الف) ولای منفی: در دین اسلام یکی از ولایت ها ولایت منفی است; یعنی ترک آن ولایت از مسلمانان خواسته شده است. به این معنا که مسلمانان نباید دوستی و سرپرستی غیرمسلمان را بپذیرند; ولی احسان و نیکی به آنان در عین حالی که دوستی و سرپرستی آنان را نمی پذیرد، از نظر اسلام مانعی ندارد، چون اسلام به بشردوستی اهمیت خاصی می دهد. این ولایت اختصاص به شیعه ندارد و همه ی مسلمین در این مسئله با هم متحدند.
ب) ولای اثباتی: ولای اثباتی بر دو قسم است: یکی ولای اثباتی عام و دیگری ولای اثباتی خاص. ولای اثباتی عام به ولایی گفته می شود که به همه ی افراد جامعه ی اسلامی تعلّق می گیرد و اختصاص به فرد و یا طبقه ی خاصی ندارد و آن به این معناست که برای همه ی افراد جامعه ی اسلامی ولای دوستی و قرابت ثابت است و بر همدیگر در مورد امر به معروف و نهی از منکر ولایت دارند. این قسم ولایت نیز اختصاص به شیعه ندارد و همه ی مسلمین آن را قبول دارند.
اما ولای خاص اثباتی با تمام اقسامش، اختصاص به پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) دارد; یعنی مسلمانان مکلّف اند که از حیث اعتقاد و عمل، این ولاها را درباره ی آنان رعایت کنند. این ولا دارای اقسام زیر است:
1. ولای محبّت یا ولای قرابت: مراد از این ولا، دوستی و محبّت اهل بیت رسول الله(صلی الله علیه وآله) است و در قرآن کریم آیه ی مودّت دلالت صریحی بر وجوب این محبت و دوستی دارد; آن جا که می فرماید:
(قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی); بگو بر رسالتم چیزی از شما نمی خواهم جز دوستی اقربا و اهل بیتم.
در این قسم ولا، همه ی مسلمین با هم اتحاد دارند و محبّت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)را واجب می دانند. شافعی در این باره می گوید:
اگر محبّ اهل بیت رافضی است، پس ای جن و انس شهادت بدهید که من رافضی هستم.
و نیز در شعر معروف خود وجوب دوستی اهل بیت را به صراحت مطرح نموده است. زمخشری نیز در ذیل آیه ی مودّت روایات متعددی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) درباره ی دوستی و محبّت اهل بیت(صلی الله علیه وآله) ذکر کرده است.
2. ولای امامت: این ولا ولایی است که اگر از طرف خداوند به هر کسی داده شود، پیروی مردم در امور دینی از او واجب می گردد. به عقیده ی شیعه، این ولایت بعد از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از طرف خداوند به امامان معصوم دوازده گانه(علیهم السلام) اعطا شده و مرجعیت دینی بعد از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)در امامان معصوم(علیهم السلام)منحصر گردیده است، مگر این که از طرف آنان نایبی در این مسئله معین گردد و حدیث ثقلین و آیه ی تطهیر و آیات و روایات متعدد دیگر بر حقانیت این عقیده ی شیعه دلالت دارند.
3. ولای زعامت: ولای زعامت عبارت است از رهبری اجتماعی و سیاسی جامعه ی اسلامی که به عقیده ی شیعه بعد از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)از طرف خداوند به امامان معصوم(علیهم السلام)اعطا گردیده و با آیات متعددی، از قبیل آیه ی اطاعت و آیه ی ولایت بر مدعا استدلال شده است.
4. ولای تصرف: این ولا برخلاف ولایت های سه گانه ی فوق که تشریعی و قراردادی اند، ولای تکوینی و بالاترین مرحله ی ولایت است.در نظر شیعه، بعد از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، حامل این ولایت فقط نفس پاک انسان کامل است و انسان کامل هم منحصر در حجج الله و امامان معصوم(علیهم السلام)است. پس حامل این ولایت، که انسان کامل و معصوم است، دارای نفوذ غیبی بر جهان و انسان و ناظر بر ارواح، نفوس، قلب ها و اعمال است. این که این ولایت اکتسابی است یا خدادادی در این جا مجالی برای بیان آن نیست.
ولای امامت، زعامت و تصرف مختص عقاید شیعه است و سایر مسلمین به این ولایت ها نسبت به ائمه ی دوازده گانه که اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) هستند اعتقاد ندارند. در نظر تشیع این ولایت های سه گانه از ستون دین به شمار می آید. از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است که
اسلام بر پنج چیز استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. و به هیچ کدام از این ها آن قدر بها داده نشده است که به ولایت داده شده است.
پس در مذهب تشیع، ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) در سه جهت مرجعیت دینی، رهبری سیاسی و تصرف و نفوذ غیبی بر جهان و انسان ها از اصول عقاید دینی به شمار می آید.
مسئله ی سوم: ولایت در تصوف: ولایتی که در نزد صوفیه مطرح است از جهات متعددی با ولایتی که در عقاید شیعی مطرح است تفاوت ریشه ای دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ولایت در تصوف معنا و تعریف خاصی دارد که هرگز بر معنای ولایت مطرح در تشیّع انطباق ندارد; زیرا صوفیه معتقدند مقام ولایت عبارت است از مرتبه ی فنای فی الله و ولی در این مقام، در تجلّی احدی محو و مستهلک شده و به علت سکر و استغراقی که بر او عارض می شود، تابعیت و عبودیت به حسب صورت از او مرتفع می گردد، اما از نظر معنا او عین تابع و عابد است; لذا به عقیده ی صوفیه، ولایت و مقام قدس متوقف بر ایمان است نه عمل.
ناگفته پیداست که هیچ کدام از این معانی در ولایت شیعی راه ندارد، بلکه مقام ولایت در مذهب شیعه مقتضی عبودیت و تابعیت بهتر و بیشتر است و لذا ولی و امام، با کمال هوشیاری و علم، بیانگر شریعت است، نه این که العیاذ بالله در سکر و فنا به سر ببرد.
2. ولایت در تصوّف دارای مراتب مختلف و هر مرتبه مشتمل بر تعداد مشخصی ولی است و بالاترین مرتبه ی ولایت اختصاص به قطب و دغوث دارد. هر چند برخی از صوفیه به ولایت ائمه ی دوازده گانه به مذاق خودشان، بریده از امامت و رهبری و ولایت تشریعی، هم سان با اقطاب خودشان قایل هستند و تنها فرقه ی ذهبیه با جعل ولایت کلیه شمسیه و ولایت جزئیه ی قمریه سعی کرده اند که بین ولایت ائمه ی دوازده گانه(علیهم السلام) و سایر اولیا تفاوت ایجاد کنند، لکن در مجموع این عقیده ی آنان کاملا با آنچه در متون روایات شیعه ثابت است بیگانه است; چون در تشیع ولایت به ائمه ی دوازده گانه(علیهم السلام)اختصاص دارد و هیچ کسی غیر از آنان نمی تواند از این مقام برخوردار باشد و درآمیختن ولایت ائمه(علیهم السلام) با ولایت دیگران، طبق روایتی از امام صادق(علیه السلام)، آمیختن ایمان به ظلم و شرک است.
3. به اعتقاد صوفیه، ولایت یک امر اکتسابی است که با ریاضت و انجام برنامه های صوفیانه برای هر کس در تحت تربیت و اشراف مرشد قابل دست رسی است. اما ولایتی که در تشیع مطرح است نمی تواند اکتسابی باشد، بلکه طبق مقتضای حکمت خداوند به امامان دوازده گانه(علیهم السلام) عنایت شده است.
4. ولایت شیعه آن طور که بیان شد، ریشه در قرآن و روایات دارد، برخلاف ولایت صوفیه که متکی بر ذوقیات و افکار شاعرانه است و هیچ پشتوانه ای قرآنی و روایی ندارد.
از مطالب فوق چنین نتیجه می گیریم که ولایت مطرح در نزد صوفیه، هیچ گونه سنخیتی با ولایتی که شیعه به آن معتقد است ندارد و ثابت گردید که نه تنها تصوف و تشیع مترادف نیستند، بلکه از جهات مختلف تباین صریح بین آنها کاملا ظاهر و مشهود است.