• وبلاگ : سخن آشنا
  • يادداشت : فلسفه و فرافلسفه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حميده هادي پناه 
    موضوع علم كلام

    از آنجا كه موضوع هر علمي در تعريف آن علم نقش اساسي دارد. در اين فصل موضوع علم كلام را به بحث مي‌گذاريم. درباره موضوع علم كلام از سوي محققان و صاحب‌نظران آراء مختلفي مطرح گرديده است كه نمونه‌هايي از آنها را نقل و بررسي مي‌كنيم:

    1. موجود بما هو موجود
    گروهي از متكلمان، موضوع علم كلام را «موجود بما هو موجود» دانسته‌اند. تفتازاني
    [1] اين قول را به قدماء نسبت داده شود.[2]
    در توضيح آن گفته‌اند: «متكلم، اعمّ اشياء يعني موجود بما هو موجود را مورد بحث قرار مي‌دهد و آن را به قديم و حادث تقسيم مي‌نمايد، آنگاه موجود حادث را به جوهر و عرض، و هر يك از آن دو را به اقسام مختلف تقسيم مي‌كند، سپس به بحث درباره قديم مي‌پردازد و اثبات مي‌كند كه كثرت و تركيب در آن راه ندارد و به واسطه صفات ويژه خود از موجودات حادث ممتاز مي‌گردد.
    آنگاه از طريق اثبات حادث بودن عالم، وجود مُحْدِث (خداوند) را اثبات مي‌كند و پس از آن به بحث درباره نبوت و ساير مباحث عقلي و نقلي علم كلام مي‌پردازد».
    طرفداران اين قول براي آنكه موضوع علم كلام از فلسفه اولي ممتاز گردد، قيد «علي سبيل قانون الاسلام» را به آن افزوده و گفته‌اند: «اگر چه كلام و فلسفه هر دو پيرامون موجود بما هو موجود بحث مي‌كنند ليكن شيوه بحث آنها متفاوت است، زيرا مباحث علم كلام به شيوه‌اي هماهنگ با عقايد اسلامي كه از ظواهر كتاب و سنت به دست مي‌آيد انجام مي‌گيرد و حال آنكه بحث‌هاي فلسفي به صورت آزاد و بر پايه قواعد مسلّم عقلي انجام مي‌شود و هرگاه مفاد استدلال عقلي با ظاهر دين مخالفت داشته باشد آن ظاهر، به گونه‌اي تأويل و توجيه مي‌شود».
    [3]
    مؤلف مواقف
    [4] بر اين نظريه دو اشكال وارد نموده است: يكي اينكه در علم كلام پيرامون مسائلي چون معدوم و حال بحث مي‌شود كه داراي وجود خارجي نيستند و نيز درباره اموري بحث مي‌شود كه از احكام وجود ذهني هستند مانند مباحث مربوط به نظر و دليل، چنانچه گفته مي‌شود: نظر صحيح مفيد علم است يا نه؟ و وجه دلالت دليل چيست؟ و حال آنكه متكلمان قائل به وجود ذهني نيستند.
    اشكال ديگر اينكه: مفاد كلمه «قانون الاسلام» عقايد حقّه است و در اين صورت آن آراء كه با عقايد حقّه مطابقت ندارند، در زمره مباحث كلامي نخواهند بود، و حال آنكه موضوع علم بايد چيزي باشد كه همه آراء و نظريات كلامي اعم از صحيح و ناصحيح را پوشش دهد.
    [5]
    تفتازاني هر دو اشكال مواقف را پاسخ داده است. در پاسخ اشكال اول گفته است:
    بحث درباره معدوم و حال از ملحقات مباحث وجود است و بحث درباره نظر و دليل نيز از مبادي علم كلام مي‌باشد نه از مسائل آن، و بسياري از متكلمان نيز قائل به وجود ذهني مي‌باشند و كساني كه قائل به آن نيستند، موضوع علم كلام را موجود بما هو موجود نمي‌دانند.
    و در پاسخ اشكال دوم گفته است: مقصود از «قانون الاسلام» مطابقت داشتن آراء كلامي با واقع شريعت نيست، بلكه مقصود اين است كه متكلم همه بحثهاي خود پيرامون وجود را هماهنگ با عقايد ديني انجام مي دهد و هرگز رأيي مخالف با قواعد قطعي شرع صادر نمي‌كند.
    [6]
    در هر حال اين نظريه قابل قبول نيست، زيرا چنانكه در مباحث مربوط به بررسي تاريخ علم كلام روشن خواهد شد، علم كلام اسلامي در اواخر قرن اول هجري پديد آمد و موضوعات كلامي مورد بحث آن روز مسائلي چون قضا و قدر، جبر و اختيار، صفات الهي و ... بود كه از اعراض ذاتي موجود بما هو موجود نيستند، و نسبت دادن نظريه مزبور به قدماي متلكمان (چنانچه از تفتازاني نقل گرديد) صحيح نيست، چنانكه مؤلف مواقف آن را به غزالي
    [7] نسبت داده است، بنابراين بايد گفت: نظريه ياد شده در دوره‌اي كه مباحث فلسفه اولي در متون كلامي راه يافت توسط متأخران مطرح شده است چنانكه محقق لاهيجي[8] آن را از ويژگي‌هاي كلام متأخرين به شمار آورده است.[9]
    و هدف طراحان آن نيز ـ چنانچه گفته‌اند ـ اين بوده كه علم كلام در اثبات موضوع خود نيازمند فلسفه اولي نباشد، زيرا آنان چنين نيازمندي را مايه سرشكستگي علم كلام مي‌دانستند. ولي اين توهمي بيش نيست، چنانكه در آينده بيان خواهيم نمود.

    [1] . سعد الدين تفتازاني (793ـ712) متكلم برجسته اسلامي و طرفدار مذهب اشعريه.
    [2] . شرح المقاصد، ج 1، صفحه 76.
    [3] . شوارق الالهام، ص 8، ما هو علم الكلام، ص 27.
    [4] . عضدالدين ايجي (756ـ700) متكلم برجسته اسلامي، پيرو مذاهب اشعريه.
    [5] . المواقف في علم الكلام: صفحه 7ـ8.
    [6] . شرح المقاصد: جلد 1، صفحه 179ـ178.
    [7] . ابوحامد غزالي (505ـ450) متكلم نامدار اسلامي و طرفدار مذهب اشعريه.
    [8] . ملا عبدالرزاق لاهيجي، (متوفاي 1072) فيلسوف و متكلم برجسته شيعي.
    [9] . گوهر مراد، طبع جديد، صفحه 43.