سخن آشنا | ||
این مقاله به نقد این رهیافت میپردازد. ابتدا امکان شناخت خداوند و مکاتب گوناگون در آن را بررسی میکند؛ آن گاه بعد از اشاره به آرای منکران براهین فلسفی، ادله آنان را به نقد میکشد که مهمترین آن عبارت از امتناع اقامه برهان برای خداوند به دلیل ماهیت و علت نداشتن است. واپسین دلیل مخالفان، تمسک به دلیل نقلی است که ارزیابی خواهد شد. فرضیه نویسنده در این مقاله، تعمیم برهان به برهان انّی و شبه لمّی مفید یقین است که اقامه آن برای اثبات خداوند امکان دارد. ? امکان شناخت واثبات خداوند ?) امکان شناخت خدا یکی از دغدغههای کهن انسانی، امکان و شناخت خداوند متعالی است. پیش از پرداختن به این بحث، نخست لازم است به حقیقت و چیستی علم و عالم و همچنین متعلق شناخت اشاره کنیم تا اصل شناخت خداوند و زوایای آن روشن شود. ذهن و عقل انسان، کرانمند و به انواع کاستیها و حجابهای مادی و نفسانی مبتلا است که با این پیش فرض، در صدد شناخت و آفریدگار متعالی و نامتناهی و مجرد از عالم مادی است. از سوی دیگر، حقیقت خداوند، وجود منحصر به فردی است که هیچ شباهتی به سنخ عالم امکان و مادی ندارد و وجودش مستجمع تمام کمالات متصور و غیر متصور به نحو لایتناهی است. حاصل آن که شناخت انسان به ذات و حقیقت الاهی که در عرفان از آن به مقام احدیت تعبیر میشود، در حد صفر است؛ عنقا شکار کس نشود دام بازچین کانجا همیشه باد به دست است دام را (حافظ، غزل?). اما درباره مقام اسما و صفات الاهی و از آن پایین تر، شناخت خداوند از طریق افعال الاهی، شناخت اجمالی میتواند عملی باشد که کم و کیف آن در علم و معرفت خود انسانها متفاوت خواهد بود. رهاورد نکته پیشین این است که راهها و ادلّ? اثبات خداوند، تصویری از ذات الاهی به ما ارائه نمیدهند؛ بلکه مثبت اسما و صفات خداوند هستند؛ برای مثال برهان امکان و وجوب و صدیقین، عنوان واجب الوجود؛ برهان حدوث، عنوان خالق و آفریدگار؛ برهان نظم، ناظم و مدیر و برهان حرکت، عنوان محرک را ثابت و تبیین میکنند، هر چند صدق و انطباق و بعض عناوین پیش گفته بر خداوند مانند محرک، و مدبر خود نیازمند دلیل دیگری است، در صفحات آینده گفته خواهد شد از تحلیل عقلی بعضی عناوین فلسفی مانند واجب الوجود میتوانیم برخی صفات الاهی را کشف کنیم. ?) عدم ضرورت اقامه برهان برای خداوند در صفحات آینده خواهد آمد که اعتقاد به خداوند، اعتقاد فطری، پایه و همگانی (اجماع عام) است. هرانسانی با تأمل در اندرون خود، وجود خویش را ناقص و وابسته به وجود مطلق کامل حس میکند که آن همان اعتقاد به خدا یا ملازم با آن است. پرسش این است که آیا وجود خداوند، افزون بر وجود فطری و بدیهی و شهودی، به برهان و استدلال عقلی و فلسفی نیز نیازمند است یا نه. به نظر میرسد خود متألهان به دلیل اعتقاد به خداوند از راه شهود، فطرت و همچنین بدیهی و پایه انگاری وجود خداوند، به اقامه استدلالهای منطقی و فلسفی نیازی ندارند. به تعبیری، وجود خداوند مستغنی از دلیل و برهان است؛ اما برای نشان دادن وجود خداوند و اثبات آن برای غیر متألهان اعم از جاهل، شکاک و ملحد، به ویژه در عصر کنونی که اعتقاد به خداوند و دین مورد آماج شبهات گوناگون قرار گرفته، اقامه برهان برای اثبات خداوند و پاسخ از شبهات امری ضرور است. ?) امکان اثبات خدا بعد از توضیح درباره امکان شناخت خداوند و به تعبیر دقیق، امکان شناخت اسما و صفات الاهی، سه رویکرد ذیل درباره امکان اثبات عقلی وجود خداوند وجود دارد: ?- ?) اثبات شده: این رهیافت بر این باور است که ادله اقامه شده بر اثبات وجود خداوند، متقن است و اعتبار عقلی دارد. ?- ?) اثبات شدنی: این دیدگاه مدعی است که براهین اقامه شده از سوی متألهان منطقاً مستلزم اثبات خدا نیست. از سوی دیگر، وجود خدا نیز نفی نشده، بلکه امکان اثبات عقلی آن وجود دارد که ممکن است در آینده به منصه اثبات برسد. این رهیافت مورد اختیار برخی فیلسوفان غرب و برخی از روشنفکران قرار گرفته است که مدعی شدند امروز نه از عقلانیت، بلکه از معقولیت باید سخن گفت (سروش، ????: ص ???)، و قواعد سنتی و کلامی و فلسفی خداشناسی، اعتبار خود را از دست دادند (مجتهد شبستری، ????: ص ???.) روشن است جرح و نقد ادلّه اثبات خدا با نفی خدا مساوی و ملازم نیست؛ چرا که ممکن است که یک نظریه و مدعا، صادق و مطابق با واقعیت باشد؛ اما طرفداران آن نتوانند ادلّه متقن و غیر قابل جرح برای مدعای خود عرضه کنند؛ بدین جهت جرح ادلّ? آن، فقط جرح ادلّه و نه اصل مدعا است. بر این اساس اگر به فرض محال پذیرفتیم که ادلّ? اثبات خدا ناقص و غیر متقن و قابل جرح از سوی ملحدان است، از آن برنمی آید که خداوند وجودی ندارد. فقط خصم، ادلّ? نظریه اثبات خدا را جرح کرده است. برای اثبات عدم وجود خدا باید خود ادلّ? غیر قابل جرح ارائه دهد که تا امروز صورت نگرفته است. ? -?) اثبات ناپذیر: سومین رهیافت بر این باور است که نمیتوان ادلّ? عقلی و فلسفی بر وجود خداوند اقامه کرد، و راه عقل و استدلال بر آن بسته است؛ پس خدا را نه از طریق عقل، بلکه از طریق دل و وجدان باید شناخت. میرزا آقا کرمانی (???? - ???? ق) در این باره میگوید: وجود ذات باری را نمیتوان بر برهان عقلی اثبات نمود و اعتقاد به حق از چون و چرا منزه است (فریدون آدمیت، ،????: ص ???). از فیلسوفان متقدم غرب، کانت نیز بر این اعتقاد بوده است. او تحت تأثیر فلسفه حس گرایی هیوم، اعتبار براهین اثبات خدا را منکر شد و فقط وجدان اخلاقی را مثبت وجود خدا میدانست. ?- ?) اثبات عدم: چهارمین رهیافت درباره خداوند، رهیافت آتیستی و الحادی است که ادعا دارد وجود خداوند عقلاً و منطقاً اثباتپذیر نیست. مدعیال کفر و الحاد برای اثبات مدعای خود باید اثبات کنند که وجود خداوند یا مفهوم آن، تناقضآمیز و پارادوکس است که چنین نتیجهای تاکنون مثمر ثمر واقع نشده است. فیلسوفان نامی الحاد مانند راسل نیز بر آن معترف است. راسل در پاسخ پرسش وایت مبنی براین که آیا شما گمان میکنید به طور قطع چیزی در جایگاه خدا وجود ندارد، میگوید: من فکر نمیکنم که به طور قطع چیزی به عنوان خدا وجود ندارد. من نمیتوانم اثبات کنم آنها وجود ندارند (جعفری،????: ص ???). بر این اساس، بنابر رهیافت اول، وجود خدا و اعتقاد به آن عقلی، و بنابر رهیافت دوم اعتقاد به خدا عقلانی خواهد بود. رهیافت سوم، وجود خدا را باور داشت؛ اما منکر دلیل عقلی آن بود و چون رهیافت چهارم ثابت نشده، به هیچ وجه نمیتوان وجود خدا و اعتقاد به آن را غیر عقلی و اثبات نشدنی و متناقض وصف کرد. ? مخالفان براهین فلسفی خداشناسی الف) ظاهر گرایان پیشینه این رهیافت به نیمه دوم سده اول هجری برمیگردد که اهل حدیث به ویژه حنابله به ظواهر آیات و روایات بسنده میکردند و هر نوع سؤال و پژوهش از مضامین عقلی آموزههای دینی را منع و چه بسا بدعت میانگاشتند. به طور نمونه، شخصی از مالک بن انس، یکی از فقهیان نامی اهل سنت و مؤسس فقه مالکی درباره آی? «الرحمن علی العرش استوی» پرسید. وی که در جایگاه عالم دینی به روشنگری و پاسخ علمی موظف بود، خشمناک شد و عرق بر چهرهاش نشست و گفت: چگونگی آن مجهول و این پرسش بدعت است: «الکیفیه? مجهوله? والسؤال بدعه?». مالک آن گاه دستور داد سؤال کننده را از مجلس اخراج کنند ( مطهری، ????: ???). ابن تیمیه (م ??? ق) ازمتقدمان به شدت از این رهیافت جانبداری کرده است. وی فیلسوفان را جاهلترین خلق به خداوند وصف میکند (ر.ک: ابن تیمیه، ????: ج ?، ص ???)، و ادعا میکند که دأب قرآن مجید و همچنین پیامبران، استدلال بر خداوند از طریق تذکر نشانههای طبیعی و نه برهان عقلی و منطقی است (ر.ک: همان، ج ?، ص ??? و ???). وی تأکید میکند که بین اثبات خدا با نشانهها و با براهین عقلی تفاوت بزرگی وجود دارد. ب) حسیون و طبیعیون برخی از علاقهمندان به علوم تجربی و طبیعی معتقدند: خداشناسی حقیقی باید با مطالعه در طبیعت و علوم گوناگون تجربی و حسی به دست آید. عقل و براهین فلسفی صرف، مفاهیم انتزاعی و ذهنی است که توان نیل انسان به معرفت حقیقی خدا را ندارند. آنان بر این باورند که ایمان دانشمند تجربی که از اسرار و نظم عالم ماده خبر دارد، از ایمان فقیه یا فیلسوف بیشتر است. ? اقبال لاهوری او که از روشنفکران اهل سنت معاصر است، با تأثر از فلسفه حس گرایی غرب، منبع شناخت و معرفت را به سه منبع تجربه درونی، تاریخ و عالم طبیعت منحصر کرده و با اطمینان، به مخالفت با فلسفه یونانی و اسلامی پرداخته، دلیل مخالفت خود را انتزاعی و عقلی محض بودن فلسفه و غفلت از امور حسی ذکر میکند: تجربه درونی تنها یک منبع معرفت بشری است. به مدلول قرآن، دو منبع دیگر معرفت نیز هست که یکی از آن دو تاریخ است و دیگری عالم طبیعت با کاوش در این دو منبع معرفت است که روح اسلام به بهترین صورت آشکار میشود». (اقبال، بیتا، ص ???). نکته قابل ذکر این که وی به برهان عقل نیز اشاره دارد؛ اما آن را با عقل استقرایی استعمال میکند که بیانگر رویکرد حسی اقبال به قلمرو عقل است (همان، ص ???). همو درباره ناسازگاری اسلام به ویژه قرآن با فلسفه میگوید: «روح قرآن اصولاً ضد تعلیمات یونانی است روح قرآن به امور عینی توجه داشت، و فلسفه یونانی به امور نظری میپرداخت و از حقایق عینیغفلت میورزید(همان،ص ???). اقبال با رویکرد تجربه گرا به تفسیر آیات قرآن و از جمله مسأله خداشناسی پرداخت(همو: ???و???). مهندس بازرگان در ایران و نویسندگان اخوان الصفا، سید قطب، محمد قطب، ابوالحسن ندوی، وفرید وجدی در مصر نیز از این دیدگاه جانبداری کرده اند ( بازرگان، بیتا: همان، ص ?و??؛ مطهری؛ ????: ج ?، ص ???). رهیافت پیشین کم و بیش نیز در محدثان و بعض مفسران امامیه در سدههای اخیر طرفدار داشته است؛ به گونهای که صدرالمتألهین در اول قرن یازدهم هجری آنان را به حنابله اهل حدیث تشبیه میکند که افق دیدشان به اجسام مادی منحصر شده، از عمق و ژرفای معانی آموزههای دینی باز ماندند (صدر المتألهین ، ???? ق: ج ?، ص ?و?). در دهههای اخیر با آشنائی دانشمندان اسلامی با علوم تجربی و فلسفه حسی غرب این دیدگاه، رشد جدیدی به خود گرفته است. که نمونه بارز آن علی بخش میرزا قاجار است. (ر.ک: میرزا قاجار، ????). ج) مکتب شهود و عرفان سه مکتب پیشین در صدد شناخت خداوند از بیرون قلب و راه شهودی بود که از طریق مطالعه در آثار طبیعت به معرفت آفریدگار متعالی نایل میآمدند؛ اما این مکتب علاقه چندانی به مشرب حس و عقل پیشین ندارد و مدعی است که معرفت حقیقی خدا را نمیتوان از طریق مفاهیم ذهنی یا مطالعه در امور حسی به دست آورد؛ بلکه باید به جانان دل سپرد و از طریق تزکیه نفس و شهود که امروز تجربه دینی نامیده میشود، به معرفت حق نایل آمد. این مکتب هم در جهان اسلام و هم جهان غرب مانند پاسگال و برگسون (فروغی، ????، ج?، ص??) (جیمز،????، فصل ?) طرفدارانی دارد. برخی از عارفان اسلام به تحقیر عقل و استدلالهای آن و دست کم عدم اهتمام به آن در مسائل فراطبیعی پرداختند و اعتبار آن را به حوزه زمان و مکان و جهان طبیعت اختصاص دادند. عین القضاه? همدانی نیز میگوید: « انکار نمیکنم که عقل برای دریافت مسائل مهمی از غوامض آفریده شده؛ لکن دوست ندارم که در ادعایش از سرشت خود تجاوز کند و از مرتبه طبیعی فراتر رود(زبده? الحقایق،ص??و ??). عارف بزرگ شیخ محمود شبستری نیز میسراید: حکیم فلسفی چون هست حیران نمیبیند ز اشیا غیر امکان ز امکان میکند اثبات واجب ازین حیران شد اندر ذات واجب گهی از دور دارد سیر معکوس گهی اندر تسلسل گشته محبوس چو عقلش کرد در هستی توغل فرو پیچید پایش در تسلسل (لاهیجی،????:?ـ ??). تحلیل و بررسی دیدگاه عارفان در تحلیل این دیدگاه باید به این نکته اشاره داشت که عارفان و یا بیشتر آنان راه شهود و تهذیب را بهترین راه وصول به خدا و نه یگانه راه میدانند؛ بدین جهت، راه علم و استدلال عقلی را به صورت مقدمه راه شهود و عرفان، امری لازم وصف میکنند؛ مثلاً: ابن فارض هشدار میدهد که نباید عارف به علوم نقلی بسنده کرده، از علوم عقلی غافل ماند (ر.ک: فرغانی، ????: ص ???). ابن ترکه از دیگر عارفان نامی برای کسب حقیقت در مسائل علمی و عرفانی، پرداختن به علوم فکری و نظری مانند علم منطق را امری لازم میداند (همو، ????: ص ???). نکته قابل توجه دیگر این که راه شهود و عرفان، مخاطبان خاص خود را میطلبند و همه توان طی طریق آن را ندارند؛ بنابراین، افراد دیگر برای خداشناسی باید از راههای دیگر مانند مطالعه در طبیعت برای اکثریت مردم یا استدلالهای عقلی برای قشر صاحبان علوم نظری و عقلی، استفاده کنند. در واقع فراوانی راههای خداشناسی خود لطف الاهی در حق بندگان است که هر انسانی به تناسب استعداد و ذوق خود بتواند به معبود خود علم و ایمان یابد. [ چهارشنبه 89/3/5 ] [ 10:25 صبح ] [ فاطمه فرضعلی ]
[ نظرات () ]
|
f="http://far30book.ir">فارسی بوک | |
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |